انگشتمو بیرون آوردم
من از درد کشیدن لکسی تو رابطه لذت می بردم
اما االن با دیدن درد آنا حالم دگرگون شد
حسم پرید
برای اولین بار حسم اینجوری پرید
پشتش کامل دراز کشیدمو تو بغلمقفلش کردم
ملحفه رو کشیدم روی هر دومون
فردا تو شرکت کلی وقت داشتم تا از آنا لذت ببرم
بهتر بود االن بهش فرصت استراحت میدادم
از زبان آنا :
فکر کردم دارم خواب میبینم
مکس داشت تو خوابم لختم میکرد
با وجود اینکه لمس دستش لذت بخش بود
اما انقدر پشت سر هم رابطه داشتیم تحمل یه رابطه دیگه رو نداشتم
با ورود انگشتش و سوزشی که تو تنم پیچید نیمه هوشیار شدم
خیلی خسته بودم
توان مقاومت نداشت
مثل یه معجزه بود
1403/09/11 10:27