خاطرات بارداری (فراتر از عشق)
فراتر از عشق
ساعاتى قبل از گرفتن جواب آزمايش با تمام وجودم بودنت را احساس مى كردم و وقتى بابا برگه ی آزمايش را به دستم داد .بى اراده اشكهايم از شوق وجودت سرازير شد. هر ماه بى صبرانه منتظر بوديم تا از سلامتيت باخبر شويم و بعد از شنيدن صداى ضربان قلب كوچكت، آرامش وجودمان را پر مي كرد.
صداى قلبت زيباترين موسيقي دنيا بود. لحظه شمارى مى كردم براي ورودت به اين دنيا. روزها منتظر تكان خوردنت مي ماندم و تو هربار با حركتى كوچك تمام نگرانيهايم را از بين مى بردى و دنيا را به من مى دادى. بالاخره با شروع شدن دردها به من آمادگى ورودت به اين دنيا را خبر دادى. زايمان سختى داشتم ولى لحظه اى كه تو را در آغوشم گذاشتند و با چشمان درشتت به من خيره شدى، دنيا متوقف شد و تمام دردهايى كه كشيدم از يادم رفت و آن زيباترين لحظه ی عمرم شد. با آمدنت شادى تمام وجودمان را پر كرد و هنوز بعد از چهار ماه باورمان نمي شه كه فرشته كوچك و زيبايى مثل تو را داريم.
اي كاش وقتى در آغوشمی و با چشمان مظلوم و پر مهرت به من خيره مي شوى و لبخند مى زنى، دنيا متوقف مى شد و من در نگاه عاشقانه ات هـمچنان گم مى ماندم تا ابديت.
با وجودت زندگى رنگ و بوى دگرى دارد و تنها آرزويم اين است كه روزى مادر شدنت را ببينم، كه هيچ لذتى در دنيا از اين زيباتر نيست. نفسم به وجودت بنده، نيكاى من، اى همه نيكى.
مامان پريسا و بابا نيما