چگونه فرزند را خوشبخت کنیم؟
چه بالغ باشید چه یك كودك، مادامی كه اطرافیان تان به احساسات شما توجه كنند، احساس تنهایی نکرده و خوشبخت هستید. كودك برای آن كه احساس شادی و خوشبختی کند نیاز دارد حس کند از همان زمان تولد كسانی مراقبش هستند و به نیازهایش توجه دارند. خوشبختی آموختنی است.
چگونه کودکی خوشبخت بار بیاوریم؟ اولین قدم برای آموختن خوشبختی این است كه به كودكتان آموزش دهید تا احساساتش را بروز دهد، نظراتش را روشن و واضح بیان و با اجتماع اطرافش ارتباط خوبی برقرار كند.
بعد از تولد، طی ماهها كودك با احساسات مختلف مثل شادی و خشم آشنا میشود. باید از همان ابتدا به كودكتان بیاموزید كه به جای فرو دادن احساسات آنها را بروز دهد و مهم تر آنكه بتواند آن را كنترل كند.
دکتر “لودیا ام.گلد” که مدت ۲۰ سال در بوستن در بیمارستان تخصصی كودكان فعالیت داشته معتقد است؛ بسیاری از امراض دوران نوزادی و كودكی از جمله كولیك، اختلالات خواب، مشكلات غذایی، پرخاشگریها، اضطراب و ترس، در حقیقت نشانه اختلالات ارتباطی بین كودك و والدینش است. برای حل این مشكلات والدین باید بدانند ک كودكشان واقعاً به چه نوع حمایتی نیاز دارد تا بتواند از هر لحاظ شكوفا شود.
كلودیا گلد به طور خلاصه به “حمایت روانی” اشاره میكند. این بدان معنی است كه والدین باید تلاش كنند رفتار كودكشان را درك كرده و در فضایی صمیمی به نیازهای او پاسخ دهند. در عین حال چارچوبی برای فرزندشان ایجاد كنند كه كودك بیاموزد در بروز احساسات نباید از این كادر خارج شود.
برای احساسات کودک ارزش قایل شوید در نوزادان، نیم كره چپ مغز كه مركز زبان و عقلانیت است، هنوز به اندازهای تكامل نیافته كه پیامی به نیم كره راست، یعنی مركز احساسات مخابره كند. به عبارتی كودكان با نیم كره راست مغزشان دنیا را درك میكنند و به دنبال كسی هستند كه متوجه احساساتشان شود.
جالب است بدانید به همان اندازه كه اسفنج آب به خود میگیرد، كودكان هم در احساساتشان غرق هستند و شما باید متوجه این مساله باشید و حتی بیش از پرداختن به نیازهای پایه مثل تغذیه به احساسات او نیز بها دهید. عشقی كه مادر و پدر از خود نشان میدهند در درجه اول به كودك احساس بودن میدهد.
وقتی كودك عشق والدین را احساس میكند در شرایط استرسزا، ترس و عدم امنیت به آنها میچسبد و خود را پشتشان مخفی میكند. در این شرایط كودك احساس آزادی و تشرف بر دنیا را دارد. میداند كه با بروز هر ترس یا خطری كسی كنارش هست كه عكسالعملی به موقع انجام دهد.
اما اگر واقعا چنین شخصی وجود نداشته باشد، مثلا مادر به اندازه كافی دوست داشتنش را نثار كودك نكند یا مثلاً افسرده باشد، كودك احساس عدم امنیت میكند و به كودكی خجالتی یا تهاجمی تبدیل میشود.
پایههای امنیت كودك تان باشید غیر از درك احساسات كودك و ایجاد چارچوب برای آن، وظیفه اصلی والدین كمك به فرزند برای كنترل احساسات سخت و منفی است. در كنار ایجاد چارچوب، والدین باید به كودكشان كمك كنند آرام باشد و بر خشم و عصبانیت خود غلبه كند. نكته اصلی اینجاست كه والدین در درجه نخست باید خود یاد بگیرند احساساتشان را كنترل كنند.
اگر میخواهید الگوی خوبی برای كودك تان باشید نباید اجازه دهید احساسات شما را افسرده یا عصبانی كنند. برای این منظور مطمئنا مادر به حامیانی نیاز دارد (پدر، فامیل و دوستانی كه از نظر روانی مادر را حمایت كنند). به این ترتیب مادر و پدر تبدیل به برای كودك میشوند و كودك به واسطه این حامیان كه او را درك میكنند و محافظش هستند توانایی برقراری ارتباط با جامعه و بیان درست احساساتش را مییابد و احساس خوشبختی میكند.