The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

رمان های جذاب

282 عضو

خواهرم بچه بوده خواسته حلوادرست کنه داداشم سربه سرش گذاشته گفته مامان این هیچی سرش نمیشه اخرش بینمک درست میکنه ..این بیچارم نمیدونسته حرف داداشم شوخیه کلی نمک ریخته بوده توحلوا ????

.....

یبار مامانم خونه نبود و من کوکو سبزی پختم کوکو چسبید به تابه ی نازنین خفنش و جدا نمیشد منم با چاقو افتادم به جون کوکو که درش بیارم
اخرش دیدم کف تابه مثل نقاشی های برنامه کودک الیس 5 ساله از ایران سده ????


#سوتی_بفرست?

1399/11/04 10:56

من عادت دارم نوشابه ک میریزم اول گازشو باید بخورم خیلی دوس دارم
یبار کل فامیلای منو شوهرم خونه پدرشوهرم دعوت بودیم چندهفته بعد عقد من.بعد من‌پیش پدرشوهرم نشسته بودم نوشابه پیش من بود گفت بی زحمت برام نوشابه میریزی دخترم در نوشابه رو باز کردم براش ریختم یهو دیدم کل لیوان گازه نوشابس???طی یک حرکت انتحاری لیوان و سرکشیدم نوشابه تهشو دادم دست پدرشوارم????خودم اون لحظه اصن متوجه حرکت خنده دارم نشدم بعدا فامیلامون گفتن ک اون لحظه قیافه پدرشوهرت ?بود


#سوتی_بفرست?

1399/11/04 10:56

یه دفعه با مادربزرگم رفتیم بیرون بعد یه آقایی داشت از این قرآن کوچیکا جلو مردم می‌گرفت فروشی بود من نمی‌دونم چرا فکر کردم مجانیه?‍♀ جلو من که آورد گرفتم و بدو بدو داشتم میرفتم برسم به مادربزرگم که داد زد خانوم پولشو نمیدی مادربزرگمم برگشت گفت عه عه بده بهش پولیه یعنی فقط میخواستم آب شم از خجالت می‌گفتم زمین دهن وا کنه برم توش??


یه بارم با مادرشوهرم رفته بودیم پارچه بخره بعد اقای فروشنده به مادرشوهرم گفت خانم قدتون همینه منظورش این بود که کفش پاشنه دار نمیخوایید بپوشید اخه قدش کوتاهه منم اصلا فکر نکردم گفتم نه نصفش زیر زمینه?

#مهین

#سوتی_بفرست?

1399/11/04 10:57

عموی شوهرم فوت شده بود با گریه و زاری رفته بود برای تدفین
من بچه کوچیک داشتم نرفتم
یه زنگ زدم ببینم چیکار کردن
با گریه گفت الان دفنش کردیم
گفتم بسلامتی  ?‍♀
??????


#سوتی_بفرست?

1399/11/04 10:57

مجرد بودم رفتم خونه همسایمون با مامانم
برادر شوهر همسایمونم مجرد بود اومده بود اونجا یه ده سالے با من اختلاف سن داشت فڪر ڪنم

اقا ایشون یه گوشے داشتن ڪه خیلے به نظر من جالب اومد بعد یه ڪلیپ دادن همسایمون ببینه

خانونمه بغل مامان من نشسته بود
دیدیم و من به مامانم یواش گفتم بپرس اسم گوشیش چیه مدلش چیه

تا اون به همسایه بگه ڪه بپرسه از برادرشوهرش اقا این پسره یهو با صداے بلند گفت (من مهدے هستم☺️) فڪر ڪرد من میپرسم اسم خودش چیه??
بعد فرداش همسایمون اومد گفت مهدے ما ازت خوشش اومده نظرت چیه?‍♀

نظر منم منفے بود اون شبم اخرین شبے بود ڪه این اقا رو دیدم???


#سوتی_بفرست?

1399/11/04 10:57

سلام
ی بار تو پیاده رو قدم میزدم با مادرم هی از پشت سر یکی گفت خانم خوشگله ،جیگر خوشگل خانم ببینمت نفس شماره بدم?? مادر گرام در یک حرکت ناگهانی عقب گرد کردن و بجای شماره با دست مبارکشون ی سیلی نثار اون اقا کردن? عه یدفعه انگار برق از سرش پرید دید داداششه????
داییم???
مامانم???
دوست داییم???
من????????

خوب دایی جان این چه شوخییه?????




‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌

1399/11/04 12:38

سلام?

من ی اجی دارم فقد یکسال ازم بزرگ ترع??‍?
اجیم چن وقت پیش ک کنکور داشت شدیدا استرس داشتو رشتشم تجربی بوده و حسااااابی بچه درس خون بوده??‍♀?
انقد زیاد ک اصن تو شبانه روز فقد ی وعده غذا میخورده??
صبح روز کنکور این حاضر شده ک برع سر جلسه ازمون??
تو راه میبینه همه ی جوریی نگاش میکنن اینم با خودش میگ وای چ قد تیپم خوبه امروز و حتما خیلی خفنم ک بقیه انقد نگام میکنن??

خب وقتی میرسه اونجا سرشو میندازع پایین و میبینه با دمپایی بابام رفته سر جلسه کنکور?و بازم قیافش از این?تبدیل میشع ب این?

ی لحظه خودتون تصور کنید استایل دانشجویی ی دختر ریزه میزه با دمپایی ابی باباش?فاااااجعس اصن?

راستی منم دهه هشتادیم??
و شمال زندگی میکنم✌️??


‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌

1399/11/04 12:38

‌‌‌‌‌‌
‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ حالا بزارین یه سوتی سریالی تعریف کنم قسمت اول : همسر من چشمای خوشگلی داره???منم عاشق چشماشم یه بار اوایل ازدواج با کلی خواهش وتمنا گفتم بزار چشماتو ارایش کنم ببینم اگه زن بودی چه جوری میشد?? خلاصه از من اصرار واز اون انکار داخل پرانتز همسر من فوق العاده جدی واصلا پایه این شیطنت ها نیست?البته اون اوایل سعی میکرد تحملم کنه وهمکاری کنه?هیچی دیگه بلاخره رصایت داد فقط یکی از چشماشو ارایش کنم???منم دست بکار شدم وهرچی هنر داشتمو بکار بردم ازسایه تا خط چشم وریمل و کانسیلر زیر چشمو وخلاصه یه ارایش خلیجی مفصل واسه یه چشمش کردم والحق که جیگری شده بود واسه خودش????خلاصه کارم که تموم شد ?☺️وبعدشم خوابیدیم عصرش از خواب بیدار شده بودو چون دیرش شده بود با عجله از خونه زده بود بیرون ومنم که خوابببببب واییییییییی فکرشو بکنین????دم محل کارش از ماشین پیاده شده بود ورفته بود اول از *** خرید کنه گفت همین که رفتم داخل دیدم فک پسره سوپریه افتاد???نمیدونست بخنده گریه کنه حرف بزنه خودشو بزنه خلاصه یه حالی شد فقط بال بال میزد همسرمم گفت دیدم جوون مردم الان سکته میکنه رفتم جلو گفتم چی شده دیدم عین جن زده ها به شیشه قفسه اشاره کرد بدبخت از عمق فاجعه لال شده بوده?و اونجا همسرمو خودشو تو شیشه میبینه وتازه یادش میفته ویا ابر فرززززززز گویان صحنه رو ترک میکنه نگران نباشید دوستان من زنده ام این داستان واسه 10 سال پیشه خوشبختانه بخیر گذشت? ??

1399/11/04 12:39

سلام

قبلاً که تازه گوشی ?لمسی اومده بود قفل گوشی من اینطوری باز میشد که بایستی صفحه را با دست لمس میکردیم به سمت پایین تا گوشی باز بشه و ....

یه روز دای ام حدود 25 سالشه میخواس بره سر گوشیم نمیتونس بازش کنه منم هی میگفتم بکش پایین ، ببین باید بکشی پایین  

بعد دو سه بار که گفتم و خودم هم متوجه نبودم داییم گفت وایسا ببینم یعنی هرکی میخواد بره سر گوشی تو اول باید بکشه پایین ?????

1399/11/04 12:39

سلام‌‌امیدوارم‌سوتیامو‌بذاری‌??
کلاس‌هفتم‌که‌بودم‌‌‌همش‌درحال‌کرم‌ریزی‌?بودم‌
ازبس‌حرف‌زدم‌تا‌دبیر‌مون‌??‍?گف‌‌برو‌میز‌یکی‌مونده‌به‌آخر‌منم‌رفتم‌‌بازم‌
وسط‌ درس‌‌?از‌زیرمیزخودکار‌مو‌??فشاردادم‌توباس‌ن
جلوییم‌اونم‌چنان‌هواریی‌کشید‌که‌خانم‌2‌نمره‌از
انضباطش‌کم‌کرد‌‌???منم‌دیدم‌نامردیی‌اومدم‌لوتی‌بازی‌درارم‌گفتم‌خانم‌شوما‌ببخش‌?
اونم‌گفت‌چون‌اوایل‌مدرسس‌میبخشمت‌
دیدم‌‌درسو‌کع‌فهمیدم‌?بزا‌یه‌با‌ردیگه‌به‌اون‌یکی‌
ازبچها‌که رفیق‌فاب‌بودم‌کرم‌بریزم‌??
اسمشو‌اروم‌صدا‌زدم‌?که‌برگشت‌سمتم‌:هوووم‌
براش‌ادا‌ درآوردم???? که‌تو‌یه‌کاغذ‌برام‌رودی‌ازفش‌??
فرستاد‌
منم‌بدتر‌ازاون‌فرستادم‌‌که‌‌اونم‌داش‌میفرستاد‌که‌
دستش‌نیمه‌موند‌زیرا‌دبیردیده‌بود‌‌گفت‌چکار‌میکنی‌؟؟؟
-داریم‌جواب‌سوال‌...میدم‌
+3نمره‌ازت‌کم‌شد‌?
-چرا‌خانم؟؟?
+برای‌بی‌نظمی‌تو‌کلاس‌
منم‌ابروهامو‌شیطونی‌تکون‌دادم‌
اونم‌با‌قیافه‌خطو‌نشون‌میکشید‌منم‌خرامان‌به‌درس‌‌والبتهههه‌‌خودکاربازی‌ادامه‌دادم‌خدا‌ ازگناهم‌بگذره‌‌?‍♀

امیدوارم‌خوشتون‌بیاد? ‎


‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌

1399/11/04 12:40

یه سوتی داغ هم بگم از دختر خواهرم
امشب شام خونه خواهرم بودیم. از قضا برق رفت! دختر خواهرم به اداره برق زنگ زد و بعداز کلی منتظر بودن بالاخره جواب دادن و آدرس را گفت و قرار شد بررسی کنن.... 5 دقیقه بعد برق وصل شد? اخر شب موقع خداحافظی دختر خواهرم گفت : کار من بود که به اداره گاز!!??زنگ زدم اگر نه هنوز برق وصل نشده بود??? وااای خودش متوجه نشده بود وقتی براش گفتن خودش هم با ما می خندید????


‎ ‎


‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌

1399/11/04 12:41

سلام مهربانو جون ?
روز پدر بود?ماهم با مامان اومدیم مثلا بابا رو سورپرایز کنیم?خونه رو اماده کردیمو کیک سفارش دادیمو ..
بعد از این که کارا تموم شد ? ما نشسته بودیم که ایفون زنگ خورد،من رفتم پشت ایفون دیدم نه تصویر داره نه از تو گوشیش صدا میاد ?اینم بگم من ی تاپ صورتی با ی ساپورت پوشیده بودم ☺️ رفتم پشت در ولی درو وا نکردم یکم مسخره بازی در اوردم صدامو نازک کردم ?(مطمئن بودم بابامه?)اخر سر دیدم بابام که پشت دره هیچی نمیگه ?درو یهو تا اخر باز کردم بلند گفتم سسسسسلام☺️که دیدم واییی ?اینکه بابا نیس که ...
دوتا پسر جوون بودن ?که وقتی منو با اون وضع بعد از شنیدن اون صدا های مسخره دیدن این جوری?شدن گفتن از بنگاه ... مزاحمتون میشیم مشتری برا خونه اوردم ?اون موقه میخواستیم خونه رو بفروشیم بابام خونه رو به بنگاه معرفی کرده بود
تو عمرم خدایی اونقد خجالت نکشیده بودم ?
تا یک ماه قیافه پسره رو وقتی من از پشت در مسخره بازی در میوردمو تصور میکردم بعدشم فک میکردم میرن به بابام میگن ?
مینا هستم 16ساله از مشهد?



‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌

1399/11/04 12:42

سلام

قبل از کرونا ما رفتیم اردو شلمچه??
وقتی رسیدیم خوابگاه همه تختای پایین و انتخاب کردیم میترسیدیم بریم بالا بخوابیم و بیوفتیم??
حالا دعوا رو تختای پایین??
خلاصه ساعت حدود 1 یا 2 شب بود ماعم هرچی چیپس و پفک و اینا داشتیم دراوردیم و داشتیم میخوردیم..
خلاصه چشمتون روز بد نبینه یهو یکی از دوستامون جیغ میزد و بالا پایین میپرید?
ماعم گفتیم جنی شدی?
گف موش موش..
حالا یکی میخواس مارو بگیره کل خوابگاه رو سرمون گذاشته بودیم و جیغغغغ?????
هر کی از ی طرف فرار میکرد???
ناظم مدرسه اومد و چراغ گوشیشو روشن کرد کل اتاق و نگا کرد و چیزی ندید?☹️
خلاصه کنم اونشب کوفتمون شد????
بعد دعوا شد رو طبقه بالا تخت??
ماعم دوتا دوتا رو تخت خوابیدیم مبادا موش بیاد???????????





‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌

1399/11/04 12:42

سلاممم

پارسال تابستون با دوستام رفته بودم استخر بعد کلی با دوستام خندیدم ?? جاتون خالی مونثای کانال ?? بعدش من به مدت یک هفته یک (تاتو___تتو) کدومش درسته ? همون)) موقت زده بودم مچ پا و بالای سینه ?????? طرحاشم این بود واسه مچ پام گل بود و بالای سینه پروانه بود ???? بعدش من میرفتم از سونا بخار به سونا خشک بعد میپردیم تو اب ( خز بازی دراوردم ☹️☹️?? ) یه زنه کلا رو من زوم بود همش نگا میکرد یه لبخندم داشت ☺️☺️☺️ منم فکر کردم که مثلا خاستگاره ? اومدم به دوستام گفتم اون زنه اومد امار منو گرف بگین قصد ازدواج نداره ??????? با دوستا هماهنگ شدم اما خود زنه اومد سمتم منم قرمز وای خدا چی بگم من من بااونا هماهنگ کردم ??????? اومد گف دختر خانم منم با کلی فیس. و (اِفاده __ عفاده ) کدومش درسته? همون ) گفتم جانمممممم گفت رو دستتون دماغ چسبیده ????????????????????? منم تو همون آب استخر عوق زدنم شرو شد بلند بلند میگفتم بی شخصیتا، بی فرهنگا ، دماغ گرفتن انداختن سرم ???????? دوستام ک از خنده داشتن غرق میشدن منم با فش. وفشکاری اومدم خونه باورتون نمیشه از ساعت 6تا 10 شب میزون تو حموم داشتم دستمو میسابیدم ????? میزون یک سال داره میشه ک استخر نرفتم و نمیرم دیگه ??????? بعدا فهمیدم ک از طرف بهداشت اونجارو پلمپ کردن واسه خاطر اینکه کثیف بوده ???????
نتیجه میگیریم ک : هرکی ک نگا کنه خاستگار نیس ???? زنیکه دوساعت زل زده خب بگو دیگه من فکر کردم از طرحام خوشش اومده??




‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‎
‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌

1399/11/04 12:43

سلام
پیش دانشگاهی ک بودیم پاییز ساعت 5 با دختر عموم میرفتیم کلاس ریاضی تا کلاس تموم بشه هوا تاریک میشد یه بار ک تازه از کلاس دراومدیم داشتیم از پیاده رو میرفتیم پیاده رو هم عرضش کم بود پشت سرما هم دوتا پسر میومدن

من یکم رفتم کنار تا اینا ازمون رد بشن یکی از پسرا همین که از کنارم رد شد با دستش زد ب پهلوی باسنم و سرعتشو بیشتر کرد ک فرار کنه قدشم کوتاه بود واما قد منم بلندحساب نکرد ک من میتونم با چند قدم جبران کنم دوییدن اونا منم عصبانی شدم ناخداگاه یه لگد زدم ک خورد ب وسط پاش(اخ دلم خنک شد ای خنک شد)???نزدیک زمستونم بود و بوت پام بود یه جوری محکم زدم ک کاملا با پام دم و دستگاهشو حس کردم??
حالا دختر عمومم نفهمید ک چی شد من زدمش پاچیده بود رو زمین ک چرا یهویی او بیچاره رو زدی
اونم پیچید ب یه فرعی و داشت میدویید حالا منم میترسیدم ک از پشت سرمون بیاد و لگد منو تلافی کنه دست دختر عمومو گرفته بودم و عین جت میدوییدیم?‍♀?‍♀?‍♀?‍♀
و دیگه اون بوتامو نپوشیدم چون چندشم میشد ازشون?
یه بوتم بهم ضرر زد خدا ازش نگذره کثافت اشغالو

#تورک_قیزی✌️





‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‎
‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌

1399/11/04 12:46

سلام فاطمه جان خوبی ❤️
این سوتی داغ داغه مال جناب همسره ?‍♀?
اول بگم که همسر جان فصل سرما ?که میشه لبش ترک میخوره و خیلی بد میشه? خلاصه منم هر دفعه رژ ویتامینه میزنم براش?
خب بریم سروقت سوتی طبق معمول هر شب من برای همسر جان رژ زدم چون رژ ویتامینه تموم شده بود از رژخودم زدم اونم قرمز ?و خوابیدیم ?(تو عقدم هستیم ) خلاصه روز بعد همسر بلند شد که بره سرکار صورتشم شسته هاا ولی رژم از اون خوبا بود ????
مامان و بابا منم جلوی در پارکینگ منتظر بودم دامادشون بیاد ماشین و از جلوی در برداره تا اوناهم ماشین و از پارکینگ بیارن بیرون و برن سرکارشون??
یه دفعه میزنن زیر خنده اونم میره سوار میشه میره ????‍♂

میره سرکار ظهر که میره خونه میفهمه رژ و پاک نکرده منم نفهمیدم بهش نگفتم ابروش رفته ?????????

1399/11/04 12:47

سلام
من از اونجایی که کلا تو هپروت سیر میکنم خیلی از قضیه شلوار زخم خوردم یا شلوار بابامو پوشیدم یا شلوار خشتک پاره پوشیدم حالا این خاطره واسه وقتیه که من کلا شلوار نپوشیده بودم????????? بابام شب زود اومد خونه گفت بپوشید ببرمتون خرید منم که دیگ سر از پا نمیشناختم رفتم کلی به خودم رسیدم مانتو پلوخوریارو پوشیدم بقیه ام پایین بوق و فوش و اینا که زود باش اخرین نفر اومدم سوار شدم خلاصه که رسیدیم بازار خاستم پیاده شم دیدم عی داد بیداد همون بیژامه سوراخه که مال تو خونس و پوشیدم اومدم?????????شما تصور کن یه ادم چقد میتونه تبر باشه چقددددددررررر میتونه اسکول باشه که شلوارشو تو ایینه حداقل ندیده باشه??? دیگ من محبورشدم بمونم تو ماشین اینا خودشون برن خرید البت باید میرفتما حالا از فردا مد میشد همه با بیژامه میومدن? ولی من واقعا نگرانم که یه روزی به خودم بیام ببینم با شورت مامان دوز وسط کوچه عم????




‎ ‎


‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌

1399/11/04 12:50

سلام به تمام عزیزان کانال?
امیدوارم حالتون خوب باشع ☺
خوب جونم براتون بگه که وقتی بچه بودم داداشم مرغ عشق داشت?
خیلی دوست داشتنی بودن
خلاصه بگم که این مرغ عشق های داداش ما تخم گذاشت?
همش منتظر بودم که جوجه هاش از تخم بیرون بیاد
خلاصه روز موعد رسید و یکی یکی بیرون اومدن?
خوب منم بچه بودم نمی دونستم که این جوجه ها مامانشون بهشون غذا میده ?
همش فکر میکردم مامانشون بهشون غذا نمیده میمیرن???
خلاصه دو سه باری با سرنگ بهشون اب دادم☺
ولی نمی دونم چرا از فرداش از کوچک به بزرگ هر سه تاشون مردن??
داداشم هنوزم نمیدونه من کشتمشون???????
خوب یه سوتی دیگه هم بگم ?
یادمه بچه بودم خیلی شیطون بودم??
خلاصه بگم که خونه ما گربه زیاد بود??
یه کیسه بر میداشتم توش گوشت مینداختم بعد گربه که میرفت تو کسیه سر کیسه میبستم میدادم بابام میبرد یه جای دور ولش میکرد ??
نمی دونم ولی چرا همیشه هم برمیگشتن??
اینطور که این گربه ها ادرس خونه مارو بلد بودن خودم بلد نبودم???

N


‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌

1399/11/04 12:50

دختر خالم و شوهرش اومده بودن خونمون سر سفره بودیم تعریف از غذا شد

(ی دختر خاله دیگه هم دارم که طلاق گرفته ی بچه هم داره و زیاد اهل کار خونه و این چیزا نیست اسمش تینا هست )

خلاصه شوهر دخترخاله گفت غذای تینا خانوم هم خوشمزه هست ، منم چون هیچوقت دستپختش رو نخوردم و هیچوقت غذا درست نمیکنه

برگشتم گفتم : مال تینا رو که شوهرشم نخورده شما کی خوردی؟
وای مردم از خجالت ??ولی اونا متوجه نشدن

بعدش از شوهرم و دختر خالم پرسیدم فهمیدین چه سوتی ای دادم؟ گفتن نه راحت شدم??

#بازم_آخه_سوتی??

1399/11/04 15:28

یبار من با مامانم رفته بودیم خونه خالم پسرخالمم خونه بود
بعد چندساعت مامانم گفت دیگه بریم خونه به پسرخالم گفت زنگ بزن اژانس ماشین بفرستن ..

ماشین که اومد تو پله ها داشتیم میرفتیم پایین یهو پسرخالم از جیبش ده تومنی دراورد دقیقا پولی بود که قرار بود ما کرایه بدیم منم حس کردم میخواد کرایه رو حساب کنه
یهو صدام کرد گفت اینو بگیر..نزاشتم حرفش تموم شه بدو بدو رفتم پایین همزمانم میگفتم بخدا اگه بگیرم اونم دنبالم بود تا میومد بگه بگیرش من شروع میکردم نه مگه خودمون پول نداریم مرسی اصلا نمیگیرم

اونم خندش گرفته بود که یهو گفت ای بابا چی میگی تو.. اینو بگیر سرراهتون برام یه شارژ بگیر بفرست دیگه نمیدونم چجوری خداحافظی کردم و سوار ماشین شدم ?‍♀?????

#بازم_آخه_سوتی??

1399/11/04 15:28

سلام

همه سوتیا که نباید مال شب عقد و عروسی باشه?

یه خاطره که میخوام براتون بگم مال شوهر عمم و پسراشه، شوهر عمه من خیلی شوخه در حدی که هرجا اون هست شادی مجلس هم به راست?

همین عمم 9 ماهه حامله بود و منتظر بچه 4بود تا اینکه یه شب میره دسشوئی و بدون هیچ دردی متوجه میشه بچه داره بدنیا میاد?‍♀ شوهرشو صدا میزنه و اونم تو دسشوئی بچه رو از زیر خانمش داغ داغ تحویل میگیره و تو حیاطشون میشینن تا ماما میاد ?

همین پسرعمم که الان 18سالشه میگه کلاس اول که میپرسیدن محل تولد و هرکی یه چی میگف من گفتم محل تولد توالت???????

1399/11/04 15:28

داشتیم فیلم تماشا میکردیم(اسم فیلمش یادم نیست)

تو فیلم آقایی چون نزدیک عروسی دخترش بود پول قرض کرد و جهیزیه خرید.شبش مهمونی بودن از مهمونی که برگشتن دزد همه ی جهیزیه رو برده بود و چندتا کارتن خالی تو حیاط گذاشته بود

نامزد دختره هم بو

پدره شروع میکنه به گریه و زاری که بدبخت شدم
داماده هم گفت شما اصلا جهیزیه نخریده بودید این کاراتون نقشه هست
مادرشوهرم که همه ی قسمت های فیلم رو دیده بود یهو گفت من خودم دیدم پدره دختره پول قرض گرفت جهیزیه خرید.چرا داماده اینجوری میگه
وای من غش کرده بودم از خنده??

آقام میگفت مامان این فیلمه اونم میگفت نه من خودم دیدم جهیزیه گرفت
ترکیده بودما یعنی???

1399/11/04 15:29

چند سال پیش توعقد بودم درباره داعش اینا زیاد حرف بود درباره بمب های انتحاری واینجورچیزا??

منم با شوهرم رفته بودیم حرم امام رضا(ع) راستی مشهدی?❤️ هستم جایی که میخایم وارد حرم بشیم میگردن کیف ها رو اونجا وایستاده بودم کناردیوار تا نوبتم بشه شلوغ بود حسابی همینجور داشتم ب زن ها نگاه میکردم بعضیاشون ب من نگاه میکردند
بعضیاشون روصورتشون روبند داشتن باخودم فکر میکردم اینا داعش نباشن بمب نندازن اینجا واز این فکرهای خنده دار??

درهمین حالت میرفتم جلو تکیه میدادم باز میرفتم تو فکر یکدفعگی بازوم خورد ب کلید برق خاموش شد ، یک جییییییغ بلندی کشیدم با خودم گفتم منفجرشد بمبی چیزی????

سریع برق روشن شدهمه طرف من نگاه میکردند? ازخجالت اب شدم فهمیدن جیعغ من بوده?‍♀ قشنگ از ته حلقم کشیدم?
مثل تیر در رفتم?

#بازم_آخه_سوتی??

1399/11/04 15:29

من اونجایی خیلی دلم واسه خودم سوخت که رفتم پیتزا پنج تومنی خریدم طرف گفت نوشابه هم بیارم؟ چون پول نداشتم گفتم نه نوشابه واسم خوب نیست


بعد یکی دیگه اومد اونم پول نداشت گفت نوشابه‌ش رایگانه.
با هر گازی که به پیتزا میزدم یه قطره اشک از گوشه چشمم میریخت پایین??


#طنز

1399/11/04 15:29

دیشب خونه خواهرشوهر جان بودیم و همگی سرسفره مشغول...
آخرای غذا که رسید حرف از چهره آدما زیر ماسک شد که اون چیزی که تصور میکنی خیلی فرق میکنه با واقعیت زیر ماسک(اوه کمر انگشتم و کمر مغزم برا چیدن این کلمات رگ به رگ شد?)
خلاصه...
خواهر شوهر جان بنده معلم هستن داشت تعریف میکرد که:معلم های جدید و مدیرمون اصلا چهره کاملشونو به خاطر ماسک زدنشون ندیدم و اون چیزی که تو ذهنم هست با خودشون فرق داره...
یهو گفت:مدیرمون همین دیروز کشید پایین که چایی بخوره من دیدمش?
بعد دیگ شد سوژه همسر جان و همسر خودش
به معنای واقعی سفره ترکید????
یعنی پدر و مادر همسرم نمیتونستن نفس بکشن?
حالا هی درستش میکرد

هی بقیه میگفتن چکار کرررد ؟؟؟کشید پایین که تو ببینی?????



#بازم_آخه_سوتی??

1399/11/04 15:30