جدابافته این اصلاخداخودش شماروبادستای خودش افریده وماروداده زیردستاش بسازن براهمینه که دنیابه اسم شماتموم شده وعقبا هم قراره پرازخوشی براشماباشه
-بس کن نگارچراکفرمیگی؟دیونه شدی این زن چندوقتی صیغه من بود همین
-چه جالب همین؟اتفاقامنم چندوقتیه صیغه تم نکنه کلاعادت داری صیغه کنی بعد دورش بزنی؟
-ایناباهم فرق دارن بهم ربطی ندارن من قبل ازدواجم به خاطرنیازطبیعیم مجبوربه این کارشدم گناهه؟
بی توجه به دهن بازم ماشینوروشن کرد وپرگازحرکت کردواولین پیچ چالوسو ردکرد
-فقط باید گناه باشه؟توکه انقدربهت فشارواردشده بود چرازودترواسه ازدواج اقدام نکرده بودی؟اصلا این به کنار چرازودتربهم نگفتی؟قبل نامزدی
-نگارول کن کشش نده
-نمیتونم نمیخوام دومین زن زندگیت باشم وقتی اولینی برامن منم دلم میخواد اولین باشم نه مثل یه دستمال کاغذی مصرف شده
-نگار
اسممو باداد صداکرد وبی توجه به جاده به صورتم خیره شده بود نگاه دلخورمو ازچشمهاش گرفتمو به جاده دوختم ولی تولاین مخالف بودیمو کامیونی ازروبه رو به سمتمون میومد دادزدم
-ارتین مواظب باش
نگاه هراسونشوبه جاده انداخت وخیلی سریع فرمونو به راست چرخوند وماشین با شتاب به سمت مقابل رفتو محکم به جایی برخوردکرد
کیان:
نگاهم خیره ب سنگ سیاهه ازخشمودردفکم فشرده ونگاهم سرخه
صدای شیون زنها گوشموازارمیدن امانمیتونم چشم ازاین سنگ بگیرموبرم
جمعیت زیادی دورش جمع شدن جمعیتی که همه شوکه ن ازاین اتفاق
زارزدن وغصه زنهافقط برای ارتینه واین عذاب اوره شایداگه خانواده نگارزنده بودن اونام الان مویه میکردن وصورت چنگ می انداختن
بدترین تلفنی که بهم شد همون تلفنی بود که خبرتصادفشونو بهم داد
اگه بگم ازاین غم کمرم شکست دروغ نگفتم
دلم میخواد یه دل سیرگریه کنم قراربودهمراهم باشه نه رفیق نیمه راه
کاش فرصت داشتم تابهش میگفتم چقدر دوسش دارموبهش وابسته شدم
افسوس که تافرصت هست قدرهمونمیدونیم
میبینی صورت سه تیغ شدم به خاطرت پره ریش شده؟
میبینی رنگ سیاه پوست تنم شده؟
میبینی کمرم شکسته ونای کشیدن جسممو ندارم؟
اینارومیبینی وبه روی خودت نمیاری؟
اخه چرارفتی؟چرااینجوری؟بی خبر بدون خدافظی
امان ازقسمت امان
اینطوررفتن بددردی تودلم گذاشت میخواستی ادبم کنی؟
ادبم کنی که چراازاحساسم چیزی بهت نگفتم؟
چی بگم که حالاهرچی بگم دیره خیلی دیر شایدم ازاول خیلی زوددیرشد تابه خوداومدمو باخودم روراست شدم همه چیزتموم شد
داشتم عادت میکردم داشتم باخودم کنارمیومدم دیگه کنارهم دیدنتون برام عادت شده بود
1400/04/29 18:42