The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

رمان های جذاب

282 عضو

سلام خدمت همه دوستان عزیز

نمیدونم خاطره س یا سوتی هر وقت یادم میاد باخودم میخندم پسرم ميگه بذار تو کانال خنده من و‌شوهرم هردو دهه شصتی البته آخراش هستیم شوهرم پسرعمه م منو شوهرم از نوجوانی همدیگه رو دوست داشتیم ااز شانس مام خانواده پدری اصلا با خانواده عمه م رفتاروامد نداشتن ماهر دودبیرستان یه رشته رفتیم که حداقل دانشگاه راحت همو ببینیم دانشگاه اون دولتی قبول شد اقتصاد منم آزاد حسابداری یه شب که آمد دنبالم حساب کنید این همه سال هیچکی نفهمید آمد سرکوچه که پیداشم زمستان بود هوا تاریک بابام جلومون سبز شود یعنی داشتم سکته ناقص میزدم شوهرم خیلی آرام وخونسرد آمد احوالپرسی کرد گفت دانشگاه دیدمش گفتم شبه آوردمش در خونه بعد بابام ?????آمد خانه اینه کارگاه کجا دیدیش اونکه دانشگاهش اونجا نیست چرا سوار شدی دیگه نری سوار ماشینش یعنی ول نمی‌کرد بعدمنم جوابش میدادم سوالاش بعد ازیه ساعت باز نپرسید ببین راست میگم یا دروغ یه هفته کارش بود اگه تو فکر بودم ایجور نگاه می‌کرد گوشیم زنگ می‌خورد ????منم جلوش حرف میزدم خودشم یک ماه آورد وبرد بالاخره شوهرم آمد ن خواستگاری بابام وقتی رفتن داشت میگفت من ازاینا خوشم نمیاد اما تاگند نزدن بذار بره هنوز به اون شب قیافه من شوهرم میخند میگفت خودم ازترس بدنم یخ کرد م بابام با اینکه مهربان اما با ابهت خدایش

1399/11/10 15:01

با سلام خدمت ادمیییینننن جان و دوستان گلم????
میخواستم یه سوتی واس یک سال پیش رو تعریف کنم .??❤️?
عمه ی بنده خیاط هستند ???
بعد نبش خونمون یه مغازه داریم??
بعد این عمه ی من با دخترش و نوه اش که اون موقع 1 ساله بود و دامادش???? اومده بودنه تو مغازه مون اومده بودن تو مغازه خیاطی کنن ??
بعد دوست من هم که اسمش سهیلا بود اومده بود ،??‍❤️‍? و داشتیم باهم گپ میزدیم ??❤️❤️
یه دفعه نوه عمم که بچه بود اومد دستش رو کرد تو فاضلاب??? بعد من سریع با جیغ گفتم ......اهههههاههههههههه و درهمین حال یهو یه گوز بللللننند ???یه دفعه با خجالت برگشتم دیدم دوستم که چشماش چهارتا شده همینطوری زل زده منو نگاه میکنه???????
انقدر خجالت کشیدم که همون لحظه آرزو کردم عین اصحاب کهف 10300 سال برم زمین و برنگردم ????
بعد یه دفعه در همین حال زد زیر خنده??? منم که با اون رفیقم رودرواسی دارم دیگه از خجالتم کم مونده بود آب بشم ????
هیجی دیگه من از اون قول گرفتم که توروخدا به هیچکس نگو اونم هی درحال خنده میگف باشه، باشه،??
امیدوارم از سوتیم خوشتون اومده باشه و سوتیمو بذاره ادمین جان ☺️?
ممنون??❤️❤️❤️❤️❤️❤️

1399/11/10 15:02

یه بار شوهرم از تو حموم صدام زد گفت لباس زیرمو بده من لباسشو دادم بعدم قشنگ درو رو شوهرم بستم رفتم تو حیاط منتظرش شدم میخواستیم بریم شیرینی  و اجیل عید بخریم هر چی منتظر شدم دیدم نمیاد برگشتم بالا دیدم زندانیش کردم تو حموم ?????


یعنی خون از چشماش میز???د بیرون منم پهن شده بودم وسط سالن از خنده???????? گفت کوفت بغلش کرده بودم معذرت خواهی میکردم و میخندیدم اونم هلم میداد اخرش دیگه خندید  فک کنم یه نیم ساعتی تو مونده بود دوباره برگشت دوش گرفت رفتیم بیرون میگفت از بخار حموم دوباره پر عرق شدم?????
‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‎‌‌‌‌‌

1399/11/10 15:03

سلام?‍♀
خواستم بگم هیچ وق اسم کسیو خلاصه نکنین
تو دانشگا خاستم کلاس بزارم اسم دوستمو ک انوشه بود خلاصه کنم
خیلی با افتخار داد زدم
انیییی جون ?
کل دانشگا?????
انی جون????
من?????
اخه بگو مجبوری?‍♀
مرسی?
#دختر شمالی
‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌

1399/11/10 15:03

باسلام خدمت شما همه سوتی دهندگان عزیز?? البته ادمین جان هواسم هست هرچی سوتی میفرستم خودت فقط میخندی ? این سوتی که میخوام بگم درباره دختر عمم هستش ? تقریبا یه هفت ، هشت سال پیش برای این دختر عمه دست و پا چلوفتی ما یه خواستگار میاد این خواستگاره هم که اولین بارش بود میومده بعد معذب بوده.? خلاصه این دخترعمه ماهم که سرگرم ریختن چای و خوشحال که واس من یه خواستگار اومده??❤️?
این چای رو میریز و با کلی ناز، عفاده، کلاس میره پیش دوماد چای رو طارف میکنه?? اقا چشمتون روز بد نبینه این دقیقا جلوی دوماد یه گوز میده??? اونم گوز نه آ گوووزز ? اینم که سرپاچه شده نمیدونه چیکار کنه فورا دکمه لباسشو میکنه بعد میگه اههههه اینم از شانس من دکمه لباسمم در رفت.?☹️ کلا دوماد که اون لحظه رو میبینه کل معذبیت و خجالتش میریزه... اون وسطم که عمم میخواست خودشو فقط بکشه??
عمم???
دختر عمم ?????
دومادم که یخش آب شده????
ولی بیچاره خیلی خجالت کشید
ولی خوب خداروشکر دوماد خیلی اهمیت ندادو این دوتا باهم ازدواج کردن?‍♀?‍♂? ویه بچه دارن ?الان ازش میپرسیم میگه شوهرم میگه به جان خودم به خدا اون صدای در رفت دکمه نبوددددد???? امیدوارم ادمین جان این سوتیو بذاری توکانال و خیلی ممنون بابت کانال خوبتون?❤️




‎‌‌‌‌‌‌ ‎
‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌

1399/11/10 15:04

سلام
یه هفته قبل از زایمان بچه اولم اومدم خونه مامانم و بعد با مامانم رفتیم مولودی ..

دقیقاً فردای مولودی دردم گرفت و رفتم بیمارستان و بستری شدم برای زایمان طبیعی...

موقعی که دردم گرفته بود از شدت درد تمام شعرهایی که روز قبل تو مولودی خونده بودن یادم می یومد و با ریتم میخوندم اونم با فریاد??‍♀️...همه فکر کرده بودن تو بخش زنان مولودی خون آورده بودن..ماماها از شدت خنده زمین و گاز میزدن
مادرشوهرم بعد از زایمان به پرستار گفته بود:خداخیرتون بده مولودی خون آوردین اینا آروم میشن?...نمیدونسته که عروس خودش هنرمندی کرده?

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‎
‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌

1399/11/10 15:04

سلام عشقولیا☺️??خببب
اقا امروز باز با خانواده خودمون دور هم نشسته بودیمو داشتیم صحبت میکردم?☺️?بعد من یهو الکی گفتم بابا چن روز دیگ روز زنه نمیخوای برا مامان کادو بخری؟ مامانم برگشت گف این کی برا من خرید که بار دومش باشه???
(اقا بابا من کارتا و پولاشو همرو میده دست مامانم بعد که پول میخواد به مامانم التماس میکنه پول بده???تازه مامانت با منت بهش پول میده????????‍)
بعد داشتم میگفتم که مامانم گف بابات کی خریده که بار دومش باشه??
بابام برگشت گف خب بم پول بده تا برات بخرم??????????❤️
مردیماااا خیلی خوب بود ???

1399/11/10 22:59

به نام نامی حق .:
سلام
‌.گفتم این خاطره زیبا رو که الان دوست همسرم داشت تعریف میکرد منم از خنده ریسه رفتم گفتم برای شماهم بگم بخندید و شاد باشید .
دوست همسرم تاکسی داره .گفت یه شب یکی از دوستاش میاد بهش میگه این ماشینت رو بده یه چرخی بزنم تو خیابون هم حالم خوب بشه هم دوتا مسافر سوار کنم ‌.هیچی این بنده خدا ماشینش رو میده و اون دوستش میگیره میره سمت خیابون مطهری دور میزنه یه خانم میپره جلو ماشین و میگه نگهدار آقا.
میگه چی شده ترسیدم چرا اینطوری پریدی وسط خیابون ..اره منو برسون خونه مادرم زود . آدرس رو بهش میده و میگه چی شده خدا بد نده مادرتان حالش خوب نیست ببریم دکتر ‌.میگه نه تولد مادرم هست‌. ‌.هیچی نگهدار این ور خیابون من برم کیک بخرم بیام ‌
میشه بهم پول بدی کیک بخرم رسیدم از مادرم پول بگیرم و کرایه تون رو هم حساب کنم ‌

چقدر باید تقدیم کنم
150 تومن ‌.شیرینی تر مگه کیلو چنده. هیچی کیک طبقه ی میخوام بخرم. پول رو میده منتظر میشه بیاد نیم ساعت یه ساعت یک ساعت ونیم خبری نمیشه دور میزنه میره سمت قنادی . ‌.میگه آقا یه خانم اومد کیک بخره دو طبقه کارش تمام نشد قنادی میگه کیک دو طبقه برای کسی سفارش نگرفته بودیم .هیچی هی بچرخ بچرخ زنه رفته بود ‌
.

کار هم نکرده هیچ ‌.یه چیز از جیبش هم به زنه داده هیچ ‌
.برگشتنی میاد ماشین رو تحویل بده . تو مسیر یه خانم رو سوار میکنه تا پاسداران .زنه میگه نگهدار خرید کنم بیام هیچی بدبخت ترسیده بود باز پول ازش بخواد مسافر گازش رو میگیره و فرار میکنه???????

1399/11/10 23:00

سلام ?من وقتی دلم گرفته میام دلم وامیشه????بریم سراغ سوتی من.جونم براتون بگه یه روزصبح که پاشده بودم شوهرموبدرقه کنم بره سرکارش ساعت 6صبح منم خوابالوبه زورتونستم فلاسکوپرچایی بکنم بعدرفتم حیاط هوس کردم برم خودم بزارم توماشین.(ماشینوشوهرم برده بودتوکوچه وبادوستاش میرن ) منم دنبال شوهرجان رفتم خم شدم توماشین کونمودادم بالابیرون ماشین سمت شوهرم مثلادارم فلاسکومیزارم?????

بعداینور اونور دیدم یه کیسه جلوماشین هس منم به شوهرم میگم عه این مال کیه؟میخاستم فوش +90بدم دهنمو بازکرده بودم بگم سرمو اوردم بالا که صدای سرفه ازعقب ماشین شنیدم واااااااایییی ??
خدای من نگو دوستش اومده نشسته توماشین کیسه هم مال اونه من ندیدم چون خوابالوبودم خدای من????

وحشتناک خجالت کشیدم ولی خودموزمین نزدم قشنگ سلامواحوالپرسی کردم ولی بدواومدم خوبه چادرداشتم دیگه هم هیچ هوس نکردم سرصبحی باکون خودنمایی کنم واسه شوهروبخام فلاسک بدم بهش?
شوهری اومدبهش گفتم چرانمیگی دوستم توماشینه حالاهمیشه رگ غیرتت میزدبیرون نمیگه فوش میده خانومی????

میگه من توحیاط بهت گفتم فک کردم شنیدی???مدیونیدفک کنیدسکسی ام ولی منوشوشویه فوش ابدارداریم همیشه توشوخی به هم میگیم .حالاباهاشونم همسایه ایم .یه بارم وختی میرفت شوشوجان ازتوماشین منوبوس کردتوکوچه اون یکی دوستش دیده بودگفته بودخوبه به جاهای باریک نکشیدکارتون??????????

1399/11/10 23:01

سلام ادمین عزیز،مرسی که همه سوتیایی که فرستادمو گذاشتی.اگه دوست داشتی اینم بذار??
من یه خواهر دارم خیلی بلند میخنده،ینی قاه قاه?دست خودش نیست،هرچیم میگیم سیس،زشته،آرومتر،نمیتونه.اینو داشته باشین تا بریم سر سوتی
یروز با خواهرم رفته بودیم داروخانه تو نوبت نشسته بودیم،بعد یه پسرجوون فشن اومد بشینه رو نیمکت جلومون،خیلیم قیافه گرفته بود.ما دو تا هم چادری و خانوم☺️
این خودشو ول کرد رو نیمکت،یهو تلَققق ⚡️⚡️⚡️نگو پایه نیمکته لق بوده،دستو پاش رفت بالا کم مونده بود کَلّه مَلَق بزنه.وای من سرمو انداختم پایین و جلو خندمو گرفتم ولی خواهرم شروع کرد بلند بلند خندیدن.جوری که از چشماش آب میومد.حالا پسره سررررخ شده از خجالت،خواهر هم ول نمیکنه.همه از خنده های خواهرم خندشون گرفته بود??آخر پسره پاشد رفت بیرون.فکر کنم تا آخر عمرش فیس و افاده نیاد،مخصوصا واسه چادریا?☺️


?

1399/11/10 23:02

سلام یه روز تابستون به روستایی رفتیم خونه پدرم ،موقع برگشتنی ساعت 12 شب بود شوهرم و پسرم 16 سالش بود سوار ماشین شدن من هم ا کیف رواز در سمت چپ گذاشتم تو ماشین می خواستم از در سمت راست عقب بشینم دیدم ماشین حرکت کرد فکر کردم شوخی می کنن دیدم رد شدن رفتن ?، من رفتم خونه پدرم ،برادر کوچکم اومد جریان رو تعریف کردم،اونم زنگ زد پسرم گفت گوشیا بده به مامانت ،پسرم هم گفته مامان گوشی رو بگیر ، دیدن من نیستم برادرم گفت خواهرم خونه ماست برگردید ببرید تا خونه مون یه ساعت راه بود می خندیدیم??

1399/11/10 23:03

سلااام مرسی از کانال خوب و خفنتون واقعا بی نظیرید???
خاطره ی من واسه حدودا 12 سال پیشه
ی خواهر دارم تا بوی بیمارستان بهش میخوره یا خون میبینه و اینا کلا میوفته و ب زور آب قند نگهش میذاریم
ی بار کوچیک بودم مریض شدم بابام نتونست ببرم دکتر همین اجیم گفت من باهاش میرم خیالتون راحت?بقیه?خلاصه ما رفتیم و آمپولمو که زدم بلند شدم که بریم دیدم اجیم نیس نگو خانوم غش کرده دیده من آمپول میزنم خودش رفته زیر سرم?بماند که با اون حالم چقد منتظر موندم تا سرمش تموم بشه و همه بهش میخندیدن الآنم بعده چند سال هنوزم بهش میخندیم?

1399/11/10 23:04

سلام من پشت کنکوریم?بعد تازه آزمون ثبتنام کردم امشب پشتبانم زنگ زد گفت پیشگر هستم پشتیبان آزمونت? خلاصه یکم صحبت کرد و آدرس حوزه ازمون رو داد?
بعد من دیدم عه حوزه ازمونم با حوزه دوستم یجاست ? خیلی خوشحال و خندان برگشتم گفتم ببخشید شما پشتیبانی به اسم خانوم پیشگر میشناسین؟؟آخه پشتبان دوستمه??در عین حال مثل این ماهیا ?یادم رفته بود اسمشوشونو?
خیلی ریلکس گفت خودمم?‍♀ یعنی تو صحبت اول خوب قهوه ای کردم?
الان پیش خودش میگه چجور روزی 12 ساعت میخونه ولی اسم منو یادش رفته جالبیش اینه اسمش رو توی کاغذ وقتی خودشو معرفی کرد نوشتم??


?

1399/11/10 23:04

سلام کانالتون عالیه بعضی وقتا از خنده دراز میشم رو زمین میخندم
اقا ما عید رفته بودیم روستا عموم که تازه عقد کرده بود. مادرزن ایناشو دعوت کرده بودیم برای ناهار بعد مامان بزرگم پول داد به برادرزادش بره رشته آش بخره واسه 13بدر این بچه رفت رشته خرید اومد گذاشت رو اپن بعد این مادرزن عموم چند دقیقه قبلش داشت میگفت مهیار. ما رشتش تجربی بود تغیر رشته داد رفت انسانی بعد چند دقیقه سکوت به من گفت رشتت چیه منم سرم تو گوشی بود حالیم نشد فکر کردم میکه رشته چیه (اونی که خریدن رشته اش) گفتم رشته آشه??بعد دیدم خجالت کشید خودشو جمع و جور کرد داشتم فکر میکردم چرا اینطوری شد قیافش منکه چیزی نگفتم ?بعد داشت با عمم راجب رشته تحصیلی حرف میزد تاره فهمیدم چ سوتی بدی دادم هنوزم روم نمیشه نگاش کنم
قیافه من??


?

1399/11/10 23:07

سلام این خاطره مربوط به مادرشوهردخترخالمه
اونموقع هاکه تازه دستمال جادویی اومده بودوهمه تعریف میکردن ک چهقدرخوب شیشه و...روپاک میکنه اینم ازهمه جابیخبر دستمالو خریده گذاشته رومیزتلویزیون گفته پاک کن بعددیده چیزی نشده گفته هوی باتوام کری مگه پاکش کن????

خدانصیب نکنه هنوزم میخندم ?????

1399/11/10 23:08

سلام مَصی اکوری پکورم?منظور از مَصی همون مصومست?میدونم خلم دیگه به روم نیارین?
چند روز پیش خانواده پدریم جمع شده بودیم.
دوتا کیف پول دستم بود یکیش واسه مامانم و یکیشم واسه خودم بود.
پسر‌عمم که حدودا 9 سالشه با تعجب گفت_مصوم دوتا کیله پوف داری؟?
من و دختر عمم که همسنه منه اول با تعجب بهش نگاه کردیم??
بعد که فهمیدیم منظورش کیف پوله ترکیدیم از خنده?
اخه بچه جان کیف پول کجا و کیله پوف کجا????

1399/11/10 23:09

سلام دوباره مَصی‌ هستوم?
یک سوتیه بسیاااااااار وحشت ناک دادم که باورتون نمیشه?
توی واتساپم یه استیکر هست که دختر کوچیک یه دستشو به کمرش زده ویه دست دیگش رو جلو اورده و به این شکل?نگهداشته?روش هم نوشته: بیه بیه بیه?
وقتی توی کلاس مجازی بودیم خواستم استیکر ممنون بفرستم یهو دستم خورد اون استیکره رفت?
سریع پاکش کردم اما از شانس گوهه من یکی از دوستام واتساپ جی بی داره پیاما واسش حذف نمیشه???????
شات گرفت توی گپ دوستانمون فرستاد ابروم به فاک رفت??
خلاصه هواستون باشه استیکر اشتباه ندین??

?

1399/11/10 23:09

سلام دوستان عزیز،امیدوارم حال همتون خوب باشه???
من دو تا پسر دارم و دختر ندارم.??ولی خدا رو شکر اصلا احساس بدی ندارم که دختر ندارم ولی همه میگن دختر یه چیز دیگه است.
یه شب داشتم برا پسر کوچیکم کتاب قصه میخوندم که شخصیت اصلیش یه دختر بچه بود،یهو پسرم گفت مامان ما تو خونه هممون پسریم ،تنها تو دختری.میخوای به بابام بگم بره یه چند تا مامان دیگه بیاره خونمون تنها نباشی???
شوهرمم کلی ذوق کرد ???گفت راست میگه بچه ،حالا چه جور مامانایی میخوای پسرم .
هر جا هم میشد تعریف میکرد این قضیه رو ،و منم حرص میخوردم???تا اینکه داشت برا مامانش تعریف میکرد ومامانشم داشت ذوقمرگ میشد که دختر خواهرش از اونور گفت ،راست میگه مامان جون ما هم بریم چند تا بابا بیاریم بابا بزرگ تنها نباشه??
آخه مادر شوهرم یه دو جین دختر داره و یه پسر که شوهر منه ???

از اون موقع به بعد ندیدم دیگه این موضوع رو جایی تعریف کنه
??

1399/11/10 23:10

?خدایـ.ـا شب را در

سکوت و تاریکـ.ـے آفریدے
تا همه از هیـ.ـاهو

و شلوغـ.ـے روز
به آرامش برسند
پس آرامش حقیقـ.ـے
خیالــ.ـے آسوده و خوابـ.ـے آرام
نصیب دوستـ.ـانم کن…

?#شبتون_بخیر?

1399/11/10 23:12

برای رسیدن به آرامش??
دو چیز را ترک کن:

✔️ یکی اینکه بخواهی دائم در مورد دیگران قضاوت کنی

✔️ یکی اینکه بخواهی دائم مورد تأیید دیگران باشی.??

1399/11/11 11:05

با همسرم رفتیم برای جهیزیه سرویس چاقوی آشپزخونه بخریم. کل شوش رو ده بار بالا پایین کردیم که مثلا همه جنسارو دیده باشیم و چیز خوب بخریم... خلاصه بلاخره انتخاب کردیم و خوشحال و راضی برامون بسته بندی کردن و گذاشتن تو پاکت. بعدش آقای فروشنده گفت:آقا این کارت مارو داشته باشید کانال تلگرام و پیج اینستاگراممون سر بزنید. یهو نمیدونم چی شد هول شد هنگ بود چی بود گفت: نگاه به این چاقویی که خریدید نکنید. ما جنسای خوب هم داریم????
ینی ما داغون شدیم نمیدونستیم الان بخندیم یا ناراحت باشیم از خریدمون پسش بدیم چیکار کنیم?????
هیچی دیگه خنده کنان از مغازه ش زدیم بیرون و تا خود خونه خندیدیم??
خداروشکر الان 2ساله چاقوهارو استفاده میکنم و خوب از آب درومده??


#سوتی_بفرست

1399/11/11 11:06

منم میخوام سوتی رئیس خوابگاهمونو بگم و جهانیش کنم?
یروز توخوابگاه جلسه گذاشتن و اقای رئیس(عبدالله زاده) داش صحبت میکرد اومد مارو نصیحت کنه یهو گف ما زمان قدیم زیر تیرچراغ برق بانور شمع درس میخوندیم???????

حالا ما?????????

خودش????
سرپرستا??

1399/11/11 11:06

یه آقای از آشناهامون هست که تقریبا مسن هستن این بنده خدا خیلی سیگار میکشه و بخاطر همینم دچار ورم ریه و بیماری ریوی شده ، چند سری که بیمارستان بستری میشه ، چند روز پیش دوباره بیمارستان بستری میشه دکتر میاد بالا سرش و بهش میگه که نباید سیگار بکشه ، به محض اینکه دکتر میره این بنده خدا چون ماسک اکسیژن رو صورتش بوده ماسک رو میاره پایین صورتش و سیگار میذاره رو لبش و همینکه کبریت رو روشن میکنه کل اتاق میره رو هوا ??? کپسول اکسیژن بخاطر شعله ور شدن کبریت میترکه ، علاوه بر اینکه کل سر و صورتش میسوزه اون هم اتاقی های بیچارشم میسوزن ? همه شیشه های اتاق میشکنه و کلا همه اتاق رو نابود میکنه? حالا بخاطر سوختگی نگهش داشتن بیمارستان?، بیمارستان هم ازش شکایت کرده و منتقلش کردن یه بیمارستان دیگه?

#سوتی_بفرست ?

1399/11/11 11:06

ماه رمضان برای افطار خونه مادرشوهرم بودم
از عصرش رفته بودم خونشون
مادرشوهرم داشت شله زرد درست میکرد منم داشتم نگاش میکردم بعد دیدم موقع هم زدن شله زرد حس گرفته داره دعا میخونه ?میگه یا مقلب القلوب والابصار
یا مدبر الیل والنهار ??
که دیگه با خنده من نتونست بقیشو بگه ?????

بنده خدا هنوزم بعد چند سال هنوزم سوژست چون من واسه همه تعریف کردم??

#سوتی_بفرست

1399/11/11 11:07

پارسال خواهر زادم رفت مدرسه.
خواهرم تعریف میکرد که از اونجاییکه میخواسته با دوستش توی یه کلاس باشه خواهرم رفته بود و به مدیر گفته بود که پسر منم بذارش تو کلاس حسام اینا. خلاصه مدیر مخالفت میکنه و میگه نمیشه.

فرداش خواهرم و شوهر خواهرم با هم میرن ک شوهرخواهرم با مدیر صحبت کنه.

مدیره میگه: وااا خانوم رفتی شوهرتو واسمون آوردی؟?
خواهرمم یهو هول میشه میگه خب دیدم زبون آدمیزاد حالیتون نمیشه منم مجبور شدم شوهرمو بیارم باهاتون صحبت کنه????
هنوزم شوهرش باهاش سرسنگینه?

#سوتی_بفرست ?

1399/11/11 11:07