The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

رمان های جذاب

282 عضو

ما یه فامیلی داشتیم یه زن گرفت ولی پدر مادر خانومش راضی به ازدواجشون نبودن

برای همین قطع ارتباط می کنن

خلاصه بابا دختره دلش تنگ میشه میاد خونه دختره
دختره میگه شوهرمو سوپرایزکنم به شوهرش نمیگه ?

شوهرش از سرکار میاد خونه ،باباهه رو گوشه خونه نمیبینه لباساشو در میاره جلو ایینه سه چهار تا محکم میگوزه??

بابای دختره میگه سربلند کردین آقا بعد چن وقت احترام گذاشتین?

بعدم به دخترش میگه بهت نگفتم اینا از طایفه گوزوهاست؟????

1399/11/12 11:34

یه پسری از من خوشش اومده بود به دوستم گفته بود به من بگه ک بیاد خواستگاریم,

منم گفتم ما اصلا اهل خواستگاری سنتی نیستیم یه قرار بزار من باهاش برم بیرون ببینمش

اونموقع موبایل تازه اومده بود تو ایران,  شماره موبایل منو داده بود به پسره,  خلاصه رفتیم بیرون ولی من اصلا خوشم نیومد ازش ,بهش الکی گفتم من میرم فکرامو بکنم,  بعدش به دوستم گفتم یه جوری که ناراحت نشه به پسره بگو جوابم منفیه و دوستمم گفت

از فرداش پسره هی اس ام اس میداداینجوری : >:> :>:>:>:>:>:>هر روز همین اس ام اس میداد :>:>:>:>:>:> ,

خلاصه یبار براش نوشتم اینا چیه میفرستی؟?
نوشت چونه درازه توعه? فکر کردی خیلی خوشگلی با اون چونه درازت.????
البته راستم میگفتا خاک تو سرش من چونم خیلی زاویه داره البته الان مد شده?

خلاصه این تا شش ماه میفرستاد اینو. >>>>

خط موبایل هم اونموقع ها یک میلیون قیمتش بود, اعتباری اینا وجود نداشت که نمیشد عوضش کنم????

1399/11/12 11:34

سلااام
با آغاز دهه فجر یه خاطره یادم افتاد

یادتون که هسست دهه فجر میشد توی مدرسه همه جا روتزبین میکردیم
ما راهنمایی بودیم
یه ناظم بد اخلاق داشتیم یادش بخیر خانم کریمی بود اسمش
این رفته بود بالای چهار پایه از اون تزیین ها بزنه به دیوار
یکی از بچه ها هم از پایین نردبون گرفنه بود که مثلا اون نیافته
یه دفعه این نردبونم که از این قراصه ها بود پایش سرخورد
این دختره پایینی هی جیغ میزد خانم خانم الان میفتین
بعد برای اینکه مثلا کمک کنه از سلوار خانم کریمی چسبید
نردبوون سر خورد ولی این شلوارو ول نکرد??????

ما همه ریختیم کمک مثلا
بدتر اینارو هول کردیموو نردبونو انداختیم ???????

شلوار خانم کریمی ام اومد زیر کونش
همه شاگردا کونشو دیدیم
سفیید و چاقمم بود???????

مگه دیگه بچه ها ول کن بودن

اقا چقدر خندیدیمممم

1399/11/12 21:20

،سلام ??❤️❤️❤️❤️
یه خاطره ازسوتی های فامیلمون میخوام تعریف کنم خیلی خنده داره???
این فامیل عزیزمون تعریف میکرد که چهارتا‌دختر هاش وقتی کوچیک بودن با خودم می بردم حموم عمومی زنونه .
میگه یه روز که ازحموم آوردمشون فرداش غذادرست کردم که ناهار بریم باغ‌ همه چی آماده راهی باغ شدیم وقتی رسیدیم ناهارمونو خوردیم دخترا گفتن ما میریم خاله بازی کنیم میگه اینا رفتن منم خوابم‌برد بعدیه ساعت بیدار شدم چایی درست کردم هرچقدر‌این دخترا. روصداکردم
جواب ندادن نگران شدم رفتم‌دنبالشون دیدم هرچهارتاشون لخت شدن ایستادن زیرآفتاب. عصبانی رفتم جلو ????
دیدم گل درست کردن مالیدن زیربغل ولای پاشون واستادن خشک بشه ????دادزدم سرشون این چه کاریه باخنده میگفتن خوب خانمها تو حموم ازاینا مالیده بودن ماهم دوست‌داشتیم‌بمالییم ????????????????میگفت نمیدونستم گریه کنم یا بخندم به باد کتک گرفتمشون آوردم خونه دیگه هیچ وقت نبردم حموم بیرون توخونه آب گرم میکردم حمومشون میکردم
ببخشید طولانی شد تایه خاطره دیگر به درود

1399/11/12 21:21

سلام خوشگل مشکلا ?
این خاطره و سوتی برمیگرده به زمانی ک با دختر عموم ک رفیق هم هستیم مدرسه میرفتیم و شیطون تو بچه گیهامون

یه روز تو روستا پشت خونه ما بودیم ک یک تایر رو پسرا اونجا گذاشته بودن پایین خونممون هم یه حالت سرازیری داشت باحال پسر کوچیک همسایمون طفلک اونجا پشت به ما وایستاده بود ژستم گرفته بود دست به پشت
مام تایر رو ورداشتیم و روونه کردیم سمت پایین اینم یه راست رفت خورد به پسر بچه و بچه کله پا شد ?
مام د بدو تو حیاط و فرار کردیم

پسر بچه مارو دیده بود ولی بنده خدا نمیتونست هنوز حرف بزنه

خلاصه تا یه مدت پسر بچه مارو میدید به مادرش با اشاره تته پته نشون میداد ?? مادرشم خدارو شکر نمی فهمید بچه چی میگه ☹️? اخرشم نفهمید کی بچشو زده داغون کرده

1399/11/12 21:22

سلام به بروبچ سوتی دهنده جونم برات بگه دخترم بعدمدتها میخواست دفتربزنه تا اینکه امروزموفق شدوهمگی به اتفاق نامزدش رفتیم دفترشوببینیم خلاصه گل وشیرینی گرفتیم ورفتیم وقتی رسیدیم دیدیم دخترم داره تمیزکاری میکنه ماهم شروع کردیم به کمک و من رفتم روصندلی تا پرده اتاق روبازکنم که بیارم خونه بشورم ودخترم صندلی رونگه داشته بودودامادوشوهرم توسالن مشغول جابجایی میزوصندلی ها بودن وپرده رنگش قرمزبودودخترم بینهایت عاشق رنگ قرمزه وازاون پرده خیلی خوشش اومده بود ووقتی پرده روبازکردم آخرپرده رسیدهرکارکردم بازنشدیکدفعه بادزددراتاق باصدای بدی بسته شد ودخترم جیغ کشیدازترس ومنم هم زمان پرده روکشیدم وپاره شدودخترم دادمیزدمانان پردمو پاره کردی??وچندباری تکرارکردکه من مرده بودم ازخنده ویکدفعه نامزدش با چهره ی پرازترس وتعجب ووحشت ??دروبازکردوگفت چیشده که من دیگه نتونستم خودمونگه دارم وجیش کردن من رو صندلی وخنده های شوهرمو خجالت کشیدن دامادوخندش که تازه دخترم به عمق فاجعه پی برد?وپشت میزقایم شد?وپدرش با خنده یکی زدروشانه ی داماد گرامی وگفت من به خانومم اعتماددارم زنتوسپردم دستش? فقط به مثانش اعتباری نیست?? ولی که اون روز چقدرخندیدیم وکارها چندبرابر شد??اینم ازافتتاح دفترخانوم دکترما???

1399/11/12 21:22

سلام خدمت خانومای سوتیده ی گل?
ان شاءالله حال دلتون خوب باشه و لبتون خندون☺️
این بار اومدم با یه سوتی از خاله خانم?
من یه پسر خاله دارم که 11 سالشه و خیلی تپل مپله
از قضا خالم میخواست براش لباس بخره ماشاءالله سایزش یه جور شده که نه توی بچه گونه فروشی هست نه بزرگسال
خلاصه بالاخره باهم رفتیم لباس مردونه فروشی و چند مدل لباس آورد و فروشنده که اقای محترمی بود برای اینکه به غرور پسر خالم برنخوره بهش گفت بره اون سمت مغازه تا سایز یه کاپشن رو ببینه و در مورد سایز و قیمت با خود خالم صحبت کنه ?
از اونجایی که خاله منم دهه شصتی ساده و مهربونه? زود تر از پسرخالم گول خورد رفت سایز کاپشنو ببینه???
ینی فروشنده ترکیده بود?
منم که با کاردک باید جمعم میکردن??
خودشم میخواست بره محو شه توی افق ???

مخلص شما عزیزان حانَک هستم?

1399/11/12 21:23

سلااااام من اومدمممم با یه خاطره بامزه دیگه من همونم ک داداش با لباس تو خونه ای رفته بود مدرسه گفته بود حالش بده نمیاد مدرسه??
اینسریییی اومدم با یه خاطره از بابا جونم?

این بابای من کلاس دوم بوده پدر بزرگ و مادر بزرگمم خونه نبود بابام بعد از مدرسه میره خونه مادربزرگش و میگه گفتن همه فردا موهاتونو کوتاه کنید بیاید هرکس کوتاه نکرد فردا تنبیه میشه ???‍♀️ و کلی گریه میکنه مه هیچکس نیست منو ببر آرایشگاه ? مادربزرگ مهربونم دلش میسوزه میگه بیا خودم کوتاه کنم برات?? باباجونممم خوشحالللل میشه میره میشنه ک مادربزرگ موهاشو کوتاه کنه مادربزرگم میاد یه کاسه میزاره رو کله بابام? و دور تا دور موهاشو کوتاه میکنه??

فردا این بابای بدبخت من که میره مدرسه همه بچه ها بهش میخندن?? ایشونم عصبانی میشه میره پیش معلمشون میگه همه موهامو مسخره میکنن میخندن معلم سرشو میاره بالا تا بابامو میبینه شروع میکنه ب خندیدن ??? هیچی دیگه بابامم میره تو افق محو بشه????

قیافه بابام???
قیافه معلم و بچه ها???????
قیافه مادربزرگ مهربون دلسوزه ??

1399/11/12 21:24

سلاام
یه خاطره دیگه هم که الآن یادم اومد از پله برقی سوارشدن مامانمه ، مامانم اون اوایل بلدنبود سوار پله برقی بشه یبار تریپ بلدم بلدم برداشت و با دخترداییم سوار شد من جلوتر از اونا پیاده شدم و برگشتم ببینم مامانم میاد که دیدم مامانم افتاده رو پله بادخترداییم جفت پاهاشون بالاست با قیافه ترسیده و چشای گشاد????? کی بود که اونموقع بمن بگه نخندددددد ،وای دوباره یادم افتاد اون صحنه رو همچین میخندم فقط خداکنه پسرم بیدارنشه???????????

1399/11/12 21:24

سارا:

ما اوایل عقد یه دفعه به یه بهانه ای موندیم خونه مادرشوهرم اینا اونا میخواستن برن عیددیدنی

رفتن در خونه طرف نبودن بعد نیم ساعت کلید انداختن اومدن تو.

یعنی نزدیک بود سکته کنیم?? لباس زیر که فرصت نکردیم بپوشیم  انداختیمشون زیر تخت من سوییشرت شوهرمو تنم کردم با شلوار.
شوهرم پرید تو دستشویی.? انقدر هول شده بودیم نفس نفس میزدیم که بنده خدا ها هی عذرخواهی میکردن.

تابلو شده بود بد جور
آبرومون رفت??
مادرشوهرم هی میگفت ببخشید خواب بودین شرمنده?????

پدر شوهرم اومد بره دسشویی مثلا جلو من نیاد خجالت بکشم دید شوهرم اون تو هست????
بعد پشت در منتظر بود اون بیاد بیرون
اونم لباسش درست حسابی تنش نبود ??
خلاصه اون روز همه حیثیتمونو به باد دادیم?‍♀?‍♀??

1399/11/12 21:25

نازنین:

ما نامزد بویم خونه مادرشوهرم بودیم هیشکی خونشون نبود بجز مادربزرگ شوهرم که با اینا زندگی میکردو نابیناست ؛

خلاصه ما مثلا قایمکی باهم رفتیم حموم و در اومدیم بعد تابستونم بود؛دیدم مامانبزرگه شوهرم گرمشه داره خودشو با کاغذ باد میزنه بهش گفتم مامانبزرگ گرمته کولرو روشن کنم

گفت نه شما از حموم اومدید سرمامیخورید ?بعد دیگه ما بصورت نامحسوس پیچیدیم رفتیم بیرون ?

بعد دیگه نمیدونم صدا چیزی شنیده بود
خلاصه تا یه مدت خجالت میکشیدن سلامم بکنم بهش

واسه ده سال پیشه این جریان ??

1399/11/12 21:28

یه سوتی یادم اومد خیلی وقته میخواستم براتون بگم ولی هی یادم میرفت الان گفتم تا یادم نرفته براتون بگم انشاالله بخندید.... با مامانم رفته بودیم خرید چندتایی مغازه رفتیم بعد من ژل ضدعفونی تو کیفم درآوردم که دستامونو اسپری کنیم من دست خودمو اسپری زدم بعد سمت مامان جونم که خیلی نازه و سیده همیشه روضه داره و روضه میره انشالله کرونا بره بازم روضه ها برپا بشه بله اسپری ریختم دستش اونم محو جنسای تو مغازه بود که دستشو مالید به روسریشو چادرش حالت گلاب زدن???????بعد من چشام اینجوری???گفتم مامان چیکار میکنی ژل دست بودهااا یهو مامانم به خودش اومد ???دیگه خوب شد ته مغازه دوتایی تنها بودیم آی خندیدیم آی خندیدیم ?????

1399/11/12 21:28

M:

سلام این خاطره مال یازده سال پیشه ک تو عقد بودم … البته من اون موقع کوچیک بودم

یک شب تابستون خونه مادرشوهرم خوابیدیم ولی تواتاق ما خیلی گرم بود نصف شب رفتیم تو هال بخوابیم چون کولر روشن بود وسرررد خیلی کیف میداد…??

خلاصه رفتیم تشک بندازیم زیر پتوها بود نمیشد بیاریم بیرون
یک لحاف ک مادرشوهرم تازه درست کرده بود وخیلی باکلاس و نو بود? همون بالاگذاشته بود ماهم همونو ورداشتیم پهن کردیم روش خوابیدیم؛

نصف شب بیدارشدم دیدم شلوارم ولحاف خیسه ?? تعجب کردم چون من هیچ وقت تو جام جیش نکرده بودم?? حالا همون شب روی اون حلاف شیکه اونا باید جیش میکردم?

نمیدونستم چیکارکنم موقع نماز صبح بود یواش حرکت کردم رفتم حموم لباسامم شستم شلوار خواهرشوهرمو پوشیدم بامانتو ?
شوهرمم بیدا کردم باز رفتیم تواتاق لحافو باز کردیم جلو پنجره ک خشک بشه بعدش خوابیدیم
خوش بختانه کسی نفهمید صبح زودم کسی خونه نبود لحافو ک یکم نم داشت تازدم گذاشتم زیر پتوها??

ولی بعداز چن روز خواهرشوهرم میگفت چرا از کنار پتو هارد میشم بومیاد???
همه فکرکردند پسر برادرشوهرم ک خیلی کوچیک بود روفرش جیش کرده …

شوهرمم گفت اصلا ناراحت نباش عیب نداره ؛
البته منم سیزده سالم بودواقعا بچه بودم هروقت یادم میاد خندم میگیره

ولی پارسال ب خواهرشوهرم گفتم ک من جیش کرده بودم?????

1399/11/12 21:29

سارا:

تازه نامزد بودیم با این که رابطه دخولی نداشتیم همیشه من توهم داشتم باردارم

یه روز شوهرم از کاندومای مادرشوهرم اینا کش رفت که خیال من راحت شه توهم نزنم???

هی من میگفتم نکن اونا آمار این چیزا رو دارن لو میریم گوش نداد

چندتایی هم ازش استفاده کردیم

چند وقت گذشت من یادم افتاد مادرشوهرم اصلا رحم نداره???‍♀ اینا کاندوم میخواستن چیکار؟

به شوهرم گفتم بریم تاریخ کاندومه رو چک کنیم ببینیم واسه کی هست

دیدیم دوسال از تاریخ انقضاش گذشته???

هیچی دیگه شانسمون گرفت همون عقد بستگی حامله نشدم???

1399/11/12 21:29

بهار:

سلام بهار هستم این خاطره مال ده سال. پیشه?

یه شب توخونه مادر شوهرم باشوهرمو ، خواهرشوهرم و شوهرش داشتیم کارت بازی میکردیم که بازی هیجانی شد و شوهرم یه کارخنده دارکرد و منم ازبس خندیدم گوزیدم???

ولی واسه اینکه کسی متوجه نش بلندتر میخندیدم

اونام هی میخندیدن اما نمیدونم به گوزم میخندیدن یا به خنده های بیخودم?????

ولی تابلو شده بود آبروم رفت??????

1399/11/12 21:29

M_A:
سلام
این خاطره بر میگرده به 8 سال پیش
من و همسرم اون موقع 10 ماهی بود نامزد بودیم تقریبا یه ماه مونده بود به برگذاری مراسم عروسیمون...

شوهرم فامیلاشون شهرستان بودن و قرار بود مراسمو اونجا برگذار کنیم.
یک ماه قبل ما رفتیم شهرستان خونه ی مادر شوهرمینا برای اینکه مقدماتو فراهم کنیم تالار و....

نامزد من از خیلی وقت پیش میخواست باهام رابطه برقرار کنه اما من مقاوت میکردم و میگفتم تا مراسم صبر کنیم،
اون شب نامزدم به زور کار خودشو کرد و از اسپری تاخیریم استفاده کرده بود
اون اسپری هم گذاشتش تو ماشین مثلا قایم کرده بود?
فردا عصر با دو تا خواهر شوهرام و پسر 7 ساله ی خواهر شوهرم رفتیم تا تالار ببینیم

اونا پشت ماشین ما نشستن

?یهو پسر خواهر شوهرم گفت دایی دایی عطرت و گذاشته بودی پشت صندلی من پیداش کردم میدیش به من؟??

من برگشتمو چشمم که به اون افتاد کلی سرخ شدم دیگه نتونستم برگردم نامزدمم که از من بدتر??

خواهر شوهرامم اون بچه رو خفش کردن و اسپریو گذاشتن سرجاش خلاصه تا برسیم کسی یه کلام حرف نزد سکوت مطلق تو ماشین بود???

1399/11/12 21:30

من
turkman
اولین بار پریود شده بودم بعد خجالت میکشیدم ب مامانم بگم ب خواهرم ک حدودا 4 سالش بود گفتم بدو ب مامی بگو ک فاطی پریود شده نوار بده
اینم ک نمیدونس پریود چیه نوار چیه رفتوب مامانم گف
بماند ک باور نکرد حرفشو و نوارو نداد..
خواهرمم کم نذاشت و پیش همه فامیل تو تموم دورهمیا داد میزد میگف اجیم پریود داره
فک میکرد پریود چیزی شبیه دستبند یا گردنبده???

1399/11/12 21:30

سلام دوستان گل و گلاب دلتون شاد ک دل ما رو شاد میکنید ?

این قیضه برای پنجشنبه
ماهمیشه پنجشنبه هاخونه پدر بزرگ مادریم جمع میشیم البته بابا بزرگم فوت شده و مادربزرگم درقید حیات هست موقع شام شد و جای شما خالی شام خوردیم و بعدش ک خواستیم سفره رو جمع کنیم من برگشتم رو ب خاله مجردم ک شامو درست گرد بود گفتم ممنون خدا بابابزرگو بهش برسه میخاستم بگم خدا بابابزرگو بیامرزه بهش برسه?????
همون شبم چون تازه ماشین خریده بودیم سر پنجره بودیم داشتیم ماشینای پارک شده رو نگاه میکردیم خالم گفت مال شما کدومه؟منم ک از بس ماشین زیاد بودو همه شبیه هم تو تاریکی گفتم نمیدونم گفت شماره پلاکشو بلدی گفتم نون (ن)توش هست بنده خدا فک کرد نون خوردنی هست ی ساعت داشت نگاه میکرد ببینه تو کدوم ماشین نونه ک من گفتم منظورم حروف ن هست مردم از خنده


ببخشید اگ بی مز ه بود یابعد تعریف کردم ولی ماتو اون لحظه خیلی خندیدیم

1399/11/12 21:31

سلام آقا سوتی هاتون خیلی باحاله
من یه دختر دایی دارم 3-2سالشه عادت بدی پیدا کرده ناخناشو میخوره باباش بهش گفته فاطمه (دختر داییم) اگه ناخونتو بخوری نمی برمت شهربازی گفته اشکال نداره میریم حرم دوباره گفته نگاه من ناخونامو نمی خورم اینم برگشته گفته ناخونای تو پی‌پی داره مال من که نداره
در اون لحظه داییم????
دخترش????
زنداییم????
بچه که نیست هیولاست

1399/11/12 21:32

سلام خوب هستید خاستم یه خاطره از دوران راهنمایی بگم مربوط میشه ب زمانی ک من پریود شده بودم حدود سوم راهنمایی ??خلاصه مامان ما نوار بهداشتی هارو تو گازمون میزاشت ازاین گازا قدیمیا ک دوتادر داشت من درو بازکردم ک نوارو برداشتم یهو داداشم اومد پشت سرم ک ازمن دوسال کوچیکتر بود اول راهنمایی این حدودخلاصه گفت چی برداشتی منم ک هول شده بودم گفتم تی تاپ و فرار کردم به سمت دسشویی داداشمم دنبال من و دادو بیداد ک منم تیتاپ میخام اقا من رفتم تو دسشویی درم قفل کردم و اون پشت درد ??????خلاصه این بهتربن خاطره من بودحالاک یادش میوفتم خندم میگیره??اخرشم ک دراومدم گفتم خوردمش....ممنون میشم خاطرموبزارید ..فدات

1399/11/12 21:32

سلام
یه روز من ،مامانم، خواهرم ،بابام ، زنداییم و خانواده زنداییم دورهم جمع شده بودیم داشتیم میگفتمو میخندیدم .....
اون زمان پسر دایی من 3الی4 سالش بود دیدیم پشتش یه چی قایم کرده
و داره خیلی ضایع راه میره
یهویی زنداییم گفت چی شده میثم ؟؟!
یهو دستشو اورد جلو??
چشمتون روز بد نبینه نواربهداشتی دستش بود
گفت مامان از کی تاحالا توهم پوشک میکنی
دیگ نگم براتون همگی ترکیدم از خنده ??
بابامو داییم و پدر زن داییم کا کلا اون مجلسو ترک کردن ..

1399/11/12 21:32

سلام و خسته نباشید .
خیلی کانال خوبی دارید ازتون ممنونم?.

خاطره من مال 12 ساله پیشه اون موقعه منو همسرم تا عقد کرده بودیم همسرم باهام تماس گرفت گفت آماده باش میام دنبالت بریم پارک ارم ?

منم سریع آماده شدم که بریم بعد اومد دنبالم کلی خوشتیپ کرده بود اومد ما هم رفتیم از سر خیابون دربست گرفتیم که تا جلو پارک ما رو ببره بالاخره ما رسیدیم جلو پارک اول عشقم پیاده شد بعد من که یه دفعه من دیدم شلوار عشقم از پشت کلی پاره شده?????

جوری که لباس زیرش کامل مشخص بود منو میگی به قدری خندیدم که دیگه اشک از چشمام میومد????

بعد کیف منو گرفت سمت پشتش نگه داشت که پارگی مشخص نشه بعد باز از همون جا دربست گرفت تا جلو در خونه مادر شوهرم ?????

از اون موقع به بعد اسم پارک ارم که میاد منو عشقم کلی تعریف میکنیم و میخندیم????

هیچ وقت یادم نمیره اون روز رو با آرزوی روزای خوب برای همگیتون ?????

1399/11/12 21:33

ما یه سری رفته بودیم خونه اجاره کنیم
بعد بنگاهیه ادرس یه خونه رو داد و خیلی هم تعریف کرد ماهم رفتیم زنگ وزدیم و رفتیم خونه رو نگا کردیم ?
بعد صاحب خونه گفت کلید مستاجرمون دست منه بیاید باهم بریم طبقه بالا به خونه نگا کنیم.
ماهم با مامان و عمه رفتیم
کلی حرف زد اخرشم گفت بیماری قلبی دارم امروز حالم بد شد پسرم منو برد دکتری و گفت که نظامی هم هست
اخرشم گفت از دخترتون خوشم اومده???گفت پسرم دنبال یه زن مث دختر شما میگرده??
منم کلی ذق زده شدم گفتم عههه چه خوووب??
که دیدم مامانم بد نگام کرد?
منم گفتم اخه من دوس داشتم پلیس بشم بخاطر همین گفتم ??
سوتی رو هم درست نکردم اخرش??
اون خانومه هم پیش خودش حتما گفت اره ارواح عمت?????
ولی اخرش خونه رو نگرفتیم?
چون با خونه قبلیمون بابام حرف زد همون جا نشستیم?????

1399/11/12 22:40

دخترم سه سالشه و خیلی هم شیرین و سرزبون داره ?

یه فلش داریم که اولین عکس دخترم تا عکسای همین الانش رو توش ریختم و یه چندتایی فیلم از خنده ها و کارای بامزش?

امشب خواهرشوهرم خونمون دعوت بود

دخترم رفته بود تو اتاق و چهارپایه گذاشته بود و رفته بود بالا و آلبوم عکسای عروسی رو آورده بود به عمش نشون میداد میگفت این مامانمه عروس شده این بابامه

خواهرشوهرم برگشت گفت عمه تو کجا بودی؟
گفت من تو فلش بودم ???

من و خواهرشوهرم غش کردیم از خنده


#بازم‌آخه‌سوتی ?

1399/11/12 22:41

راستی همین دخترم که میگم خیلی شیرینه خیلیم زورگو و غد هست

یه سال پیش که میخواستم از مای بیبی بگیرمش نزدیکای صبح بیدارش میکردم میبردمش توالت جیش کنه انقد خوابش میومد که با چشم بسته کارشو می‌کرد??

ولی اخرش غر میزد و گاهی هم گریه می‌کرد و میگفت چرا آوردیم دسشویی میخواستم بشاشم تو پتوم (یعنی میخواستم جیش کنم توی پتوم )?

بله یه همچین دختری دارم من دهه نودیه دیگه?


#سوتی_بفرست

1399/11/12 22:41