من هرز نبودم
اره با خیلیا بودم
رفت و امد داشتم
دوست پسرای رنگی دختری که هیچی از خودش نداشت
اما هرز نمیرفتم
نمیزاشتم کسی پاشو از گلیمش درازتر کنه اما اون گفت ...!
به اینجا که رسیدم صدای جیغم توی فضای تُنگ مانند اتاق پیچید
مثل ماهی بودم که نمیتونست تنفس کنه
صدای گوشیم که مدام زنگ میخورد روی مغزم خط میکشید
با دست هایی لرزون گوشی رو برداشتم و به سمت دیوار پرت کردم و به هزار تیکه شدنش نگاه کردم
همون موقع صدای در اومد اما به در زدن عادی شبیه نبود جوری بود که هر لحظه امکان شکستنشو میدادم و پشت
بندش داد و بیداد و صدای مهران اما توجهی نکردم و همچنان به گوشیم که مثل من خورد شده بود چشم دوختم
_ نیاز نیاز عزیزدلم احتیاج تروخدا درو باز کن
و بعد بازم صدای در زدنش
دوست داشتم برم و درو باز کنم اما پاهام یاری نمیکرد
دوباره نفس کم اوردم
خس خس کنان دستمو روی گلوم کشیدم و با بدنی سنگین و پاهایی سست و لرزون به سمت در رفتم و درو باز
کردم و به محض باز کردنش خودمو توی بغل مهران پرت کردم
مهران اروم دستشو روی موهام میکشید مثل مامانا
1401/06/29 23:43