گفتن برای تجارت طوالنی به همراه خانواده سفر میکنند و فقط با اونها خداحافظی
کرند.
جیران در اون زمان پنج ساله، صدیف ده ساله داوود دوازده ساله، جاکلین هفت ساله
و سوزان چهارده ساله بود، همسر آصف زمان زایمان جاکلین سر زا رفته بود و زن
دیگری هم نگرفته بود. بزرگدتر بچهها و مادر همهشون حتی جیران، سوزان بود که با
از خود گذشتهگی تمام با این که کلی خواستگارهای پولدار و درباری داشت به خاطر
خواهر و برادرهاش حتی جیران ازدواج نکرده بود و بچهها رو و حتی پدر و عموش رو
با عشق فراوون سر سامان میداد.
صدیف از همون بچهگی توجه خاصی به جیران داشت و همیشه مواظبش بود و
خیلی دوستش داشت، از خواهرش بافتن مو یاد گرفت که بتونه زلف کمند جیران رو
فقط خودش ببافه و نمیذاشت پسر بچههای محل حتی بهش نزدیک بشن.
)جن زوبعه: جن زوبعه به رئیس جنّیان و شیاطین گفته میشود.(
از اینها که بگذاریم، بعد از چند ماه این خانواده به سرزمین انزان همون انزلی
امروزی رسیدند و در یکی محلههای معروف اون زمان نزدیک مرداب ساکن شدند و با
سکههای زیادی که داشتن هم تابعیت خودشون رو از شهربانی با نام خانوادگی
صراف گرفتند، هم چند زمین شالی بزرگ کنار هم خریدند، یک عمارت بزرگ برای
خودشون نزدیکی زمینهای شمالی همراه با یک محوطه بسیار بزرگ و اصطبل و
طویله ساختند و به سرعت اسمشون، عمارت بزرگ و مجللشون، پسران تنومند
1401/09/28 14:29