رمان عاشقانه، طنز

525 عضو

چشمکی زد و گفت:
-من بوراکم

1401/07/19 23:13

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/19 23:14

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/19 23:13

چشمکی زد و گفت:
-من بوراکم

1401/07/19 23:13

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/19 23:14

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/19 23:15

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/19 23:16

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/19 23:15

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/19 23:16

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/19 23:18

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/19 23:19

ابروهام رو باال انداختم و گفتم:
-باشه بریم
لبخندی زد و گفت:
-چی بپوشیم؟
با حرص گفتم:
و خودم رو به پشت روی تخت انداختم￾پووف...شروع شد
دست نیاز رو تو جمعیت محکم گرفته بودم تا یه وقت گمش نکنم
-چه قدر شلوغه!
نیاز با خنده داد زد تا صداش رو واضح بشنوم:
خندیدم و برگشتم و به اطراف زل زدم￾چون کنسرته!
کنسرت خیابونی تا حاال نبودم
ولی جالب بود
با دیدن خواننده مورد عالقم که از فاصله دور وارد صحنه شد و جیغ
گوش خراش همه و باال و پایین پریدنشون ناخداگاه منم به وجد
اومدم
شروع کرد به خوندن و آهنگ شادش باعث شده بود همه با جیغ
جیغ باال و پایین بپرن و نیازم با پریدن باعث شده بود منم تکون
تکون بخورم
با هیجان باال و پایین میپریدم و خوشحال بودم که قبول کردم و
اومدم
احساس خیلی خوبی داشتم
جمعیت خیلی زیاد بود و نود درصد ایرانی بودن
چقدر ایرانی این جاست!
4 تا آهنگ رو اجرا کرد و همه هیجان زده و نفس نفس زنون
دست از باال و پایین برداشتیم و تا چند دقیقه فقط تشویق می
کردیم
دستم رو به زانوم بند کردم و با خنده گفتم:
-خیلی خوب بود
نیاز با هیجان گفت:
-آره
چند دقیقه بعد از این که خواننده رفت نیاز دستم رو کشید و گفت:
-آرایشم به هم ریخته!
بهش زل زدم و چشم از خط چشمش گرفتم:
-نه خوبه

1401/07/19 23:19

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/19 23:18

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/19 23:19

ابروهام رو باال انداختم و گفتم:
-باشه بریم
لبخندی زد و گفت:
-چی بپوشیم؟
با حرص گفتم:
و خودم رو به پشت روی تخت انداختم￾پووف...شروع شد
دست نیاز رو تو جمعیت محکم گرفته بودم تا یه وقت گمش نکنم
-چه قدر شلوغه!
نیاز با خنده داد زد تا صداش رو واضح بشنوم:
خندیدم و برگشتم و به اطراف زل زدم￾چون کنسرته!
کنسرت خیابونی تا حاال نبودم
ولی جالب بود
با دیدن خواننده مورد عالقم که از فاصله دور وارد صحنه شد و جیغ
گوش خراش همه و باال و پایین پریدنشون ناخداگاه منم به وجد
اومدم
شروع کرد به خوندن و آهنگ شادش باعث شده بود همه با جیغ
جیغ باال و پایین بپرن و نیازم با پریدن باعث شده بود منم تکون
تکون بخورم
با هیجان باال و پایین میپریدم و خوشحال بودم که قبول کردم و
اومدم
احساس خیلی خوبی داشتم
جمعیت خیلی زیاد بود و نود درصد ایرانی بودن
چقدر ایرانی این جاست!
4 تا آهنگ رو اجرا کرد و همه هیجان زده و نفس نفس زنون
دست از باال و پایین برداشتیم و تا چند دقیقه فقط تشویق می
کردیم
دستم رو به زانوم بند کردم و با خنده گفتم:
-خیلی خوب بود
نیاز با هیجان گفت:
-آره
چند دقیقه بعد از این که خواننده رفت نیاز دستم رو کشید و گفت:
-آرایشم به هم ریخته!
بهش زل زدم و چشم از خط چشمش گرفتم:
-نه خوبه

1401/07/19 23:19

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/19 23:20

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/19 23:21

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/19 23:20

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/19 23:21

?#قسمت_سوم#رمان#طالع_دریا?

1401/07/20 16:14

میکروفون رو تو دستش جابه جا کرد و خیلی آروم روی لبه سکو
نشست و همه جیغ زدن
کالهش رو دراورد...نمی دونم درست میدیدم یا نه
ولی حس می کردم یه جوریه...انگار حالش خوب نیست
موسیقی که همه جا پیچید همه ساکت شدن و فریاد خیلی آروم
شروع کرد
نگو که دیگه عاشقم نیستی...نگو نه￾نگو که دیگه مال من نیستی
نگو دل کندی از من
نگو ول کردی از قبل
نگو نه...
روزا رو با خودم حرف میزنم
با این برفا اخر یخ میزنم
سرگرم و خوب بود بدون خط همه فصال خوب بود
ابرا زود دود نمیشد توی اسمون من
عصابم خورده یه زره عقب...
برگشتم و به نیاز زل زدم با چشمای اشکی به فریاد زل زده بود
فریاد به سینش کوبید و خوند:
یه پسر بد که می خواد روزاشو بگذرونه فقط￾تو خوبی و منم پسر بدم...
یه جوری به جمعیت نگاه می کرد که انگار مارو میدید و منظورش
با نیازی بود که با گریه به فریاد زل زده بود
از جاش بلند شد و با سرعت و کمی عصبی خوند
- تویی که نریختی حتی واسم یه قطره اشک
گفتی فقط نمی خوریم ما به درد هم
سرش رو به عقب مایل کرد و با حس خوند:
باقی اهنگ رو نشنیدم چون نیاز فقط با گریه به فریاد زل زده بود￾هیچ وقت گوش ندادی به حرف من!
بازوش رو گرفتم و با حرص گفتم:
-ببین مشخصه واسه تو داره میخونه
میگه گوش نداری به حرف من..چرا نمیزاری حرف بزنه!؟
زندگی زناشویی من و تو نداره...ما! میفهمی
بعد ازدواج تبدیل میشید به... ما... باید با هم تصمیم بگیرید

1401/07/20 16:15

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1401/07/20 16:16

حتما به خاطر حرفی که نیاز بهش زده اینارو خونده...وگرنه دوسش
داره!
ولوم صدای فریاد پایین اومد و دست ازادش رو
رو قلبش گذاشت و خوند:
-از این جا برو...جوری که عوض کردی منو...
دیگه نمیشناسم...خودمو...
نیاز خشک شده یه قدم عقب رفت و خورد به پسر پشت سرش
با بهت گفتم:
-نیاز!
دستش رو به حالت استاپ جلوم گرفت و غرید:
-هردومون دیدیم برا مخاطبش چه اهنگی خوند
با پوزخند گفت:
صدای جیغ تماشاچیا بلند شد و پشت سر نیاز راه افتادم و فریاد￾میگه تمومه...بیبم!
آهنگ بعدیش رو داشت شروع می کرد
با سرعت از بین جمعیت سعی می کرد رد بشه
هردو هم تنه می زدیم هم می خوردیم
آرنج یه نفر کوبیده شد تو شکمم که از درد خم شدم و آهنگ بعدی￾صبر کن نیاز!
فریاد شروع شده و چون دوباره همه جیغ زدن و باال و پایین پریدن
جابه جا شدن و گیج بلند شدم و دستم رو به شکمم گرفتم و با
اخمای در هم به اطراف زل زدم.
به کسایی که جلوم بودن تنه زدم و نمی دونم چه قدر طول کشید￾نیاز!
اما بالخره از بین جمعیت خارج شدم و نفس عمیق و راحتی
کشیدم و به اطراف زل زدم.
نمی دیدمش!
دستم رو جلوی دهنم گرفتم...کجا رفت!
سر گردون دور خودم چرخیدم...لعنت!
گوشی ام نداشتم...من چرا واقعا گوشی نخریدم؟
درسته ارتباطم رو با گذشته و اطرافیانم قطع کرده بودم ولی بازم
الزم میشد!
عصبی چشمام رو بستم و بعد چند ثانیه باز کردم
که با دیدن فردی که تا تو دهنم روم خم شده و بهم زل زده بود
جیغی کشیدم و یک قدم به عقب برداشتم
ولی به خاطر صدای باالی موزیک و تجمع زیاد کسی به صدام

1401/07/20 16:16

?#قسمت_سوم#رمان#طالع_دریا?

1401/07/20 16:14

میکروفون رو تو دستش جابه جا کرد و خیلی آروم روی لبه سکو
نشست و همه جیغ زدن
کالهش رو دراورد...نمی دونم درست میدیدم یا نه
ولی حس می کردم یه جوریه...انگار حالش خوب نیست
موسیقی که همه جا پیچید همه ساکت شدن و فریاد خیلی آروم
شروع کرد
نگو که دیگه عاشقم نیستی...نگو نه￾نگو که دیگه مال من نیستی
نگو دل کندی از من
نگو ول کردی از قبل
نگو نه...
روزا رو با خودم حرف میزنم
با این برفا اخر یخ میزنم
سرگرم و خوب بود بدون خط همه فصال خوب بود
ابرا زود دود نمیشد توی اسمون من
عصابم خورده یه زره عقب...
برگشتم و به نیاز زل زدم با چشمای اشکی به فریاد زل زده بود
فریاد به سینش کوبید و خوند:
یه پسر بد که می خواد روزاشو بگذرونه فقط￾تو خوبی و منم پسر بدم...
یه جوری به جمعیت نگاه می کرد که انگار مارو میدید و منظورش
با نیازی بود که با گریه به فریاد زل زده بود
از جاش بلند شد و با سرعت و کمی عصبی خوند
- تویی که نریختی حتی واسم یه قطره اشک
گفتی فقط نمی خوریم ما به درد هم
سرش رو به عقب مایل کرد و با حس خوند:
باقی اهنگ رو نشنیدم چون نیاز فقط با گریه به فریاد زل زده بود￾هیچ وقت گوش ندادی به حرف من!
بازوش رو گرفتم و با حرص گفتم:
-ببین مشخصه واسه تو داره میخونه
میگه گوش نداری به حرف من..چرا نمیزاری حرف بزنه!؟
زندگی زناشویی من و تو نداره...ما! میفهمی
بعد ازدواج تبدیل میشید به... ما... باید با هم تصمیم بگیرید

1401/07/20 16:15