عینک دودیم رو از روی چشمام برداشتم و از اسانسور خارج شدم
نگاهی به اطراف انداختم و وارد راه روی بزرگ و تمام خاکستری
رنگی شدم که دیواراش پر از عکس میکروفن و آالت موسیقی بود
دختری که جلوم بود قدمای بلند تری برمیداشت و روبه روی در
مشکی رنگ ایستاد:
-دارن آهنگ ضبط می کنن از پشت شیشه حواسشونو پرت نکنید
با لبخند نگاهش کردم:
-مگه خوانندن؟
ابروهاش باال پرید:
آهانی گفتم و گیج پشت سر دخترک قد بلند راه افتادم و واردنه معموال هم صدایی دارن...و موزیک رو شخصا چک می کنن
اتاقک بزرگ و مشکی رنگ شدم.
فضای اتاق کامال مشکی بود و جلوم یه مستطیل بزرگ و شیشه ای
قرار داشت که اون سمتش میالد یا همون شخصیتش بوراک
ایستاده و سرش تو گوشیش بود
این سمت پر از دستگاه و دکمه و چیزای عجیبی بود که تابه حال
ندیده بودم...
دوتا پسر پشت سیستم نسسته و هدفون رو گوششون بود
و یه پسر قد بلند کنارم ایستاده و دست به سینه به اون سمت
شیشه زل زده بود
میالد دستی به پیراهن چهار خونه اش کشید
دکمه هاش باز بودن و استیناش رو تا ارنج تا زده بود و نگاهم رو از
تی شرت سفید رنگ زیر پیراهنش گرفتم.
هدفون رو روی گوشاش گذاشت و سرش رو یه لحظه خیلی کم باال
اورد و نگاهش رو به این سمت دوخت و خیره بهم درحالی که
لبخند دندون نمایی
می زد با دستش برگه هارو برداشت با بهت چرخیدم که دیدم پسر
قد بلند کنارم داره براش دست تکون میده
پس به من لبخند نزده!
آره دیگه چه احمقم! اون که فقط یه بار چند لحظه بیشتر تو
مهمونی منو تو پشت باغ ندید!
این شخصیتش حتی نمیدونه اسمم چیه!
هم زمان با اهنگی ک انگار گوش میداد لباش تکون میخورد و انگار
میخوند
بعد چند دقیقه پسر کنارم هدفون رو از گوشش برداشت و میالدم
1401/07/22 23:31