دختر با حرص آشغالی زیر لب به پرهام می گه و با سرعت می ره و ازمون دور می شه!
پرهام بر می گرده سمتم ومیاد جلومو بازوم و می گیره وبه نگاه مظلوم و اشکیم زل می زنه و با حالت پشیمونی می
گه:
_نیاز عزیزم،اشتباه کردم،من فقط تورو..
با حرص هولش دادم و با گریه گفتم:
_دیگه اسمم نیار،فهمیدی،همه چیز تموم شد!
با کف دست کوبیدم به سینش و بدون توجه بهنگاه ملتمس و پشیمونش پشتم و کردم و نیشم شل شد و سریع به
سمت سالن رفتم.
پرهام هر چی صدام زد اهمیتی ندادم.
خودشم می دونست نمی تونه جلوم و بگیره
پرهام دنبالم میومد و منم سریع به سمت راه رو رام و کج کردم و چون نقاب نداشتم،جلب توجه می کردم.
پرهام بین شلوغی گمم کرد و منم با سرعت راه رو رو گذشتم و صدای اهنگمیکس شدهی خارجی رو اعصابم خش
می انداخت.
در اتاق و باز کردم و وارد شدم م در و پشت سرم بستم و اتاق عایق بود که صداها قطع شد.
نفس راحتی کشیدمودوییدم سمت کمد و مانتو و شالمو برداشتم.
مانتو رو تنم کردمو شالم روسرم انداختم.
خدارو شکر خبری از گوریل نبود!
خواستم از اتاق برم بیرون که چشمم رو جسم براق و طالیی رنگی خیره موند.
به سمت میزرفتم.
1401/06/25 22:44