#پارت19
سرمو تکون دادم و روی اولین مبل که نزدیکم بود
نشستم
دستشوبه سمتم گرفت و بالبخند گفت:
_مدارکتون لطفا!
سرمو پایین انداختم واز روی کیفم مدارکمو در آوردم ،
بلند شدم رفتم جلوی میزش وبهش دادم
مدارکمو روی میز گذاشت ونگاه کرد ووقتی دید
من ایستادم، بالحنی مهربون گفت؛
_چرا نمیشینی!!؟راحت باش!
همین جمله اش باعث شد تا نفس راحتی بکشم و بشینم
دوباره بالبخند بهم نگاه کرد وگفت:
_بار اولته که برای استخدام جایی میری؟
_بله
_ نترس ،نگرانی نداره که !
این دیگه چقدر رو داره،یه سره ام که نگاه میکنه و لبخند میزنه
ولی لبخندش بد نیست. ینی منظور دار نیست،دیگه هر زنی میفهمه که نگاه این مردبهش
بامنظوره یا نه!
1401/10/19 18:47