#پارت258
وقتی این حرفو رضا زد خیلی خوشحال شدم وـمنتظر اهنگ بعدی سینا بودم
نگاهی بهم انداخت و یه چشمک بهم زد و گیتارشو برداشت وشروع کرد به خوندن
خیلی قشنگـ میخوند وـمیزد گیتار که غم های زندگیت از یادت میرفت ـ.
گلی واسمون شربت درست کرد بهم تعارف کرد .
نگاهی به رضا کردم که داشت با لیوان مشروبش میومد سمتم خودمو جمع وجور کردم اومد پیشم وگفت:
-بعدا وقت حسابی گیرم میاد تا ادمت کنم .
تا این جمله روگفت روبمو بهش کردم ویه سیلی زدم توصورتش
و گفتم:
- دست از سرم بردار لعنتی میفهمی عوضی اشغال!
و رضا دستشو بردبالا که بهم بزنه یه دفعه سسینا دستشو گرفت و نگذاشت
فورا بدون هیچ مکثی رفتم تو اتاق صدای سینا میومد که به رضا میگفت:
-به چه حقی بهش کتک میزنی بدبخت!!!
فرناز خانم نذاشت ادامه بدن و سریع رفت بینشون وبه رضا گفت:
-این کار اشتباهیه به زنت میزنی اینطوری ازت سرد میشه !!!
و رضا با عصبانیت گفت:
-به جهنم .بره بمیره زنیکه ......
1401/10/23 14:48