بودیم...تااینکه پدرم گفت اون دختری که همراهشه زنشه...قیافش خوب یادمه!موهای طلایی و صورت سفید به رنگ برف اولین چیزی بود که توچهره اش جلب توجه میکرد!خیلی زیبا نبود اما جوون بود!خیلی جوون!بیست و پنج سال از پدرم کوچک تر بود! مارو بیرون کرد وگفت میخواد باهمسر جدیدش تنها زندگی کنه...منو سابینا تازه از مدرسه برگشته
1401/10/28 20:00