#عشق_خودساخته♥️
#پارت_186
بدنم به وضوح میلرزید
مهرداد زد رو باسنمو گفت
- ساکت دیبا همسایه ها رو خبر کردی... شل کن خودتو تا ته بره تو
اشکم راه افتاده بود
نامرد اول گفت براش بخورم ارضا شه که دور دوم طولانی منو پاره کنه
چنگ زدم به دستشو با التماس گفتم
- درش بیار... بزار برا بعد
اما مهرداد خودشو بیشتر فشار داد
نالیدم نمیتونم
مهرداد کمرمو بوسیدو گفت
- میتونی... تازه برات سورپرایز دارم
دستشو رو واژنم کشید چیزی رو رو واژنم گذاشت و فشار داد
جیغم تو بالشت خفه شد و بدنم نبض زد
مهرداد یه آلت مصنوعی وارد واژنم کرده بود
از درون داشتم پاره میشدم
مهرداد آلت مصنوعی عقب جلو کردو گفت
- آها... مگه اینکه اینجوری خودتو شل کنی
با این حرف خودشو فشار دادو تا انتها وارد کرد
شروع کرد به تکون دادن آلت مصنوعی ( دیلدو ) تو واژنم
انقدر این کارو کرد تا بالاخره تونست اونم تا انتها واردم کنه
تو گوشم گفت
- یه جوری ارضات میکنم تا چند روز اصلا به سکس فکر نکنی
تا نداشتم جواب بدم اما مهرداد آنقدر ادامه داد که واقعا از حال رفتم
1401/11/18 19:41