♥️✨♥️✨♥️✨
#برزخ_ارباب
#پارت_561
از دستشویی که بیرون رفتم، صدای آیفون خونه بلند شد و همزمان باهاش غوغایی تو دل من به پا شد!
تا چند لحظه ی دیگه قرار بود به عقد مَردی که زندگیم رو خراب کرده بود دربیام و برای همیشه با دیدن دوباره ی خونواده ام خداحافظی کنم و این یعنی اوج بدبختی...
اما خب از یه طرف هم خدارو شکر میکردم برای اینکه اون کابوس شیخهای عرب به واقعیت تبدیل نشده بود و حداقل فقط مجبور بودم بهراد رو تحمل کنم نه کَس دیگه ای رو...
_ عزیزدلم بیا اینجا
با شنیدن صدای بهراد از فکر بیرون اومدم و با قدمهای آروم و بی میل به سمتش رفتم؛ یکی از اون مَردهایی که اونجا در رو باز کرد و رو به بهراد گفت:
_ خودشه
_ خب خوبه
بهش که رسیدم دستم رو محکم گرفت و کنار گوشم گفت:
_ حواست باشه جلو این یارو به من نگی بهراد، بگو حامد، خب؟
سرم رو به نشونه ی باشه تکون دادم که دستم رو به سمت دهنش برد و بوسه ای بهش زد و گفت:
_ آفرین ترانه جان
پوزخندی زدم و چیزی نگفتم که همون لحظه کسی که قرار بود عقد بینمون رو بخونه وارد خونه شد و بلند سلام کرد.
همگی جواب سلامش رو دادیم، اونم اومد روی یکی از مبلها نشست و گفت
_ عروس و داماد شما هستید؟
بهراد همینطور که داشت به من نگاه میکرد، لبخندی زد و گفت:
_ بله
_ شناسنامه هاتون رو به من بدید و بفرمایید بشینید
همون لحظه اون دختره با سر و صدا از اتاق بیرون اومد و گفت:
_ شناسنامه هاشون اینجاست
و به سمتمون اومد و شناسنامه ها رو به اون مردِ داد و گفت:
_ بفرمایید
_ ممنونم، عروس و داماد بفرمایید بنشینید
بهراد به سمت مبل روبروییش رفت و نشست، منم کنارش نشستم و سرم رو پایین انداختم.
چه لحظه ی غمگین و دردناکی بود برای من!
لحظه ای که باید با لباس عروس پف دارم کنار کسی که عاشقش بودم نشسته باشم و مینا و خاله بالای سرم تور گرفته باشن و مامان در حال قند سابیدن باشه و بابا با نگاه حمایتگرش بهم نگاه کنه اما حیف که تمام این رویاهارو باید با خودم به گور میبردم...
|?| ✨??「 ????↬@Romaan__Nab...」
♥️✨♥️✨♥️✨
#برزخ_ارباب
#پارت_562
_ هیچی
_ بهراد رو چندساله میشناسمش؛ درسته یه مدت تو کار خلاف و اینا افتاد اما پسر خوش قلبیه
نیشخندی به این حرفش زدم و با طعنه گفتم:
_ آره خیلی زیاد خوش قلبه!
_ بازم آرزو میکنم که خوشبخت بشید
_ ممنونم از لطفت
لبخندی بهم زد و به سمت بهراد رفت تا بهش تبریک بگه؛ منم شناسنامه هایی که روی میز بود رو برداشتم و بازشون کردم.
اولی که مال بهراد بود پس بستمش و به دومی نگاه کردم.
اسم ترانه مولایی و اون عکسی که از این چهره ی عجیب غریب و جدیدم گرفته شده بود، بهم دهن کجی
1401/12/24 08:23