The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

کودک متعادل

70 عضو

انسان ها بايد به خاطر عزت نفس درونيشان، خلاف نكنند. من اگر خلاف نمي كنم به اين دليل است كه براي خودم احترام قائل هستم. اگر از چراغ قرمز عبور كنم ولو اين كه پليس هم حضور نداشته باشد، به خود من توهين شده است و من تحقير مي شوم چون قانون شكسته مي شود. اين عزت نفس است و به عامل بيروني ربطي ندارد بلكه وابسته به يك عامل دروني است.

روش هاي تربيتي كه بعدا خواهيم گفت همگي تربيت دروني هستند. هنجارهاي تربيتي امروزي در تربيت بيروني وجود دارند و روش هاي صحيح و فرهنگ سازي در تربيت دروني هستند. هنجارها را به جاي فرهنگ نگذاريم و به دنبال فرهنگ تعليم و تربيت در جامعه مان باشيم. در تربيت دروني كودك قدرتمند مي شود. قدرت معنوي است اما در تربيت بيروني كودك زورمند مي شود. و ما بچه را طوري تربيت مي كنيم كه زورمند بار بيايند. قدرت از درون مي آيد و زور عامل بيروني است مثل: پول، زيبايي، قدرت جسمي، مقام و .........

اين ها همه عوامل بيروني و زورمداري است. در حالي كه قدرت دروني است مثل: صبر، بخشش و ....... بچه هاي ما از درون بايد شرطي شوند. تشويق و تنبيه بايد از درون باشد و قدرت را از درون خودشان بايد پيدا كنند و درون متصل به بالا است. هماهنگي جسم و روح و هماهنگي ماديت و معنويت، الگوي كودكي است كه ما به آن فكر مي كنيم و تلاش مي كنيم كه بچه هاي ما در اين مسير رشد كنند. 

#تربیت {قسمت16}
[مباحث کودک متعادل ]

@nooredideh

1402/07/08 10:16

?پایان نشست 13- تربیت

1402/07/08 10:25

پاسخ به

#نشست13 ( #تربیت )

پرش به ابتدای نشست?

1402/07/08 10:26

پاسخ به

#نشست12 ( #خشونت )

پرش به نشست قبل?

1402/07/08 10:26

?برای مشاهده ابتدای مطالب ، به پیام سنجاق شده بالای بلاگ بزنید،?

این پیام از برنامه نی نی پلاس ارسال شده است.
"لینک قابل نمایش نیست"
nini.plus/Abarmaman
لینک بلاگ اَبَر مامان ها? آگاهی در مورد تشنج و کنترل آن.


nini.plus/koodakmoteade

لینک بلاگ کودک متعادل? نکات ریز تربیت فرزند

nini.plus/yoga

لینک بلاگ یوگا?



گروه حفظ قرآن هم داریم ?
دوستانتان رو دعوت کنید??

این پیام از برنامه نی نی پلاس ارسال شده است.
"لینک قابل نمایش نیست"

1402/07/08 10:27

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1402/07/10 09:04

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

این نکته خیلی مهمه که میگم?

دلیل بيشتر استرس، اضطراب و
افسردگی هامون اینه که
وجود خودمون رو نادیده میگیریم
و برای خشنود کردن دیگران زندگی میکنیم.

به بچه ها یاد بدیم خودشونو ببینن
و برای خودشون احترام قائل باشن

کانال_تربیتی_نوردید

1402/07/10 09:09

#نشست14 ( #شخصیت1 )

1402/07/10 09:10

نشست 14- شخصیت1
از این مبحث به بعد موضوع دوره ی ما بر پایه ی شخصیت خواهد بود. نمی دانم که تا چند جلسه به طول انجامد اما تمام تلاش های ما بر این است که
شخصیت فرزندان ما متعادل شکل بگیرد. در جلسه اول این دوره وقتی مشخصات کودک آرزوها را روی تابلو نوشتم و آن ها را دسته بندی کردم طولانی ترین دسته یا ستون متعلق به شخصیت بود. خیلی از آرزوهایی که ما در مورد فرزندمان داریم، حول شخصیت کودک است مثل: کودک صالح، با عزت نفس بالا،
اعتماد به نفس بالا، توانایی نه گفتن و دفاع از خود و غیره همگی مربوط به شخصیت هستند.
در مباحث پیش راجع به جسم 5 جلسه صحبت کردیم و گفتیم که جسم بستر رشد است. جسم مثل گلدانی است که بستر رشد است طبق مخروط رشد.
گفتیم امنیت فضای رشد است و رشد در فضای امنیت اتفاق می افتد. شخصیت نمودار رشد است. شخصیت نشان می دهد که کودک یا انسان در چه مرحله
ای از رشد است و یا در مسیر رشد قرار دارد یا از مسیر منحرف شده است. ما یك علامت درونی داریم که بدانیم در مسیر رشد قرار داریم یا نه؟ این علامت «آرامش درونی » و احساس خوشایند داشتن است. حال شخصیت علامت بیرونی است که به ما نشان می دهد در مسیر هستیم یا نه. شخصیت کودک یکی از
دغدغه های مهم والدین است. پس طبق روال همیشه اول با فضای آگاهی و دیدن صورت مسئله شروع می کنیم و در آخر مبحث به فضای دانایی و روش ها
و چگونگی ها می پردازیم.

1402/07/10 09:13

رنگارنگ کتاب از
مکتب های گوناگون جمع کرده ایم در صورتی که این کتاب ها مخصوص دانشجویان و دانشگاه است نه برای مادری که می خواهد کودک پرورش دهد. این
کتاب ها را می خوانیم و دچار آشفتگی ذهنی می شویم و مطالب ژورنالیستی و اطلاعات تلویزیونی و مطبوعات هم به آن ها اضافه می شوند و بیشتر ما را دچار
آشفتگی و بهم ریختگی می کند. در این دوره سعی می کنیم با کمك این رویکردها و با کمك سنت خودمان و تجربیات شما والدین، یك ساختار بهنجاری
وجود آوریم که بتوانیم از آن استفاده کنیم. در طول دوره از نظریات این دانشمندان استفاده خواهیم کرد اما محور نظریاتی که ما از آن بهره می بریم، نظریات
اریکسون است. چون من نظریه ی اریکسون را در رشد شخصیت بیشتر از هر نظریه ی دیگری قبول دارم و به آن استناد می کنم و برای شما بازگو خواهم کرد.
در رشد متعادل ما هم از روانشناسی و بیشتر از جامعه شناسی استفاده خواهیم کرد. چون جامعه شناسی، روانشناسی را کامل می کند. ما در هوش متعادل و
رویکرد رشد متعادل کودک به دنبال یك عامل معنوی هستیم چون معتقدیم که رشد متعادل یك رویکرد تعالی گرا است. از منابع سنتی، جامعه شناسی و
روان شناسی نیز بهره می بریم.

1402/07/10 11:30

مطمئناً راجع به شخصیت مطالعات زیادی کرده اید و نیز در این باره مطلب و کتاب های فراوانی وجود دارد ولی هر چه بیشتر این مطالب را می خوانیم بیشتر
دچار بهم ریختگی ذهنی و تعارض می شویم. به دلیل این که ما مبنای کار را صِرف روی روانشناسی گذاشته ایم. امروزه در جهان 4 مکتب روانشناسی وجود
دارد شامل:
روانکاوی، رفتارگرایی، شناخت گرایی و انسان گرایی. عمده ی این مکاتب راجع به کودک مطالب زیادی دارند.
مکتب روانکاوی بر غرایز تکیه دارد یعنی پایین ترین سطح در وجود انسان و مرتبه ی حیوانی. بنیانگذار آن هم فروید است. که همه چیز را از دیدگاه غرایز
جنسی بررسی می کند. مکتب رفتارگرایی تا مرتبه ی ذهن انسانی بالا آمده اما در پایین ترین مرحله ی ذهن ایستاده است یعنی آن مرحله ای که انسان با
حیوان مشترک است « شرطی شدن ». حیوانات نیز با شرطی شدن تربیت پذیر هستند و رفتار گرایی نیز بر شرطی شدن تکیه دارد. مکتب شناخت گرایی از
دو مکتب قبلی بالاتر رفته و بر شناخت و شبکه ی عصبی و مغز تکیه دارد. انسان گرایی نیز باز هم بالاتر رفته و بر خردمندی و تعالی تکیه می کند و به دنبال
ذهن متعالی است. همه ی این مکاتب صحیح هستند و درست می گویند. هیچ کدام اشتباه نمی کنند و هر کدام از آن ها انسان های بزرگی در رأس دارند.
فروید و دخترش آنا فروید انسان های بسیار بزرگی هستند که به بشریت خدمت های بزرگی کرده اند. در رفتارگرایی نیز بعد از واتسون که بنیانگذار آن است
پاوولف و اسکینر را داریم. اسکینر استاد برجسته ی هاروارد است و سال ها در این زمینه زحمت کشیده است. در مکتب شناخت گرایی نیز پیاژه است که بیش
از 51 سال روی هوش کودک کار کرده است و کمتر دانشمندی را داریم که با این پشتکار کار کرده باشد. بعد از آن خانم مونته سوری را داریم که یکی از
انسان های نمونه زمانه ما هستند و پزشك بودند. در انسان گرایی نیز آبراهام مزلو وکارل راجرز را در رأس داریم و بزرگان دیگری که مجال نام بردن تك تك
آن ها نیست. همه ی این انسان ها بر گردن بشریت حق دارند و پله به پله علم را بالا برده اند ولی علم در برابر هستی بسیار کوچك است. این مقدمه را گفتم
تا به این موضوع اشاره کنم که علم کوچك است و حتی در ابتدای شناخت هستی هم نرسیده است. نظریات این دانشمندان همگی درست هستند ولی کامل
نیستند. هنوز در سطح ذهن انسان هستند و بالاتر نرفته اند. حتی گاهی این رویکردها با هم در تعارض هستند و یکدیگر را رد می کنند، کتاب هایی هم که ما
می خوانیم بر مبنای یکی از این رویکردها است و چون ما این تعارض بین رویکردها را نمی شناسیم، یکدفعه می بینیم که در کتابخانه مان

1402/07/10 11:30

کتاب هایی هم که ما
می خوانیم بر مبنای یکی از این رویکردها است و چون ما این تعارض بین رویکردها را نمی شناسیم، یکدفعه می بینیم که در کتابخانه مان رنگارنگ کتاب از
مکتب های گوناگون جمع کرده ایم در صورتی که این کتاب ها مخصوص دانشجویان و دانشگاه است نه برای مادری که می خواهد کودک پرورش دهد. این
کتاب ها را می خوانیم و دچار آشفتگی ذهنی می شویم و مطالب ژورنالیستی و اطلاعات تلویزیونی و مطبوعات هم به آن ها اضافه می شوند و بیشتر ما را دچار
آشفتگی و بهم ریختگی می کند. در این دوره سعی می کنیم با کمك این رویکردها و با کمك سنت خودمان و تجربیات شما والدین، یك ساختار بهنجاری
وجود آوریم که بتوانیم از آن استفاده کنیم. در طول دوره از نظریات این دانشمندان استفاده خواهیم کرد اما محور نظریاتی که ما از آن بهره می بریم،نظریات
اریکسون است. چون من نظریه ی اریکسون را در رشد شخصیت بیشتر از هر نظریه ی دیگری قبول دارم و به آن استناد می کنم و برای شما بازگو خواهم کرد.
در رشد متعادل ما هم از روانشناسی و بیشتر از جامعه شناسی استفاده خواهیم کرد. چون جامعه شناسی، روانشناسی را کامل می کند. ما در هوش متعادل و
رویکرد رشد متعادل کودک به دنبال یك عامل معنوی هستیم چون معتقدیم که رشد متعادل یك رویکرد تعالی گرا است. از منابع سنتی، جامعه شناسی و
روان شناسی نیز بهره می بریم.

1402/07/18 12:24

شخصیت چیست؟
شخصیت یعنی الگوی اختصاصی هر فرد در تعامل با محیط. در تعامل یعنی اثرگذاری و اثرپذیری با محیط، طبیعت، انسان ها، فیزیك و ارتباطات. این یك
تعریف کتابی از شخصیت است. حال این تعریف را باز می کنیم اما قبل از آن به دو نکته اشاره می کنم، اول این که همه ی انسان ها شخصیت دارند؛ در حالت
عامیانه می گوییم که "فلانی خیلی بی شخصیته" ما انسان بی شخصیت نداریم. چون شخص وجود دارد به طبع شخصیه اش هم وجود دارد. نکته ی دوم این
که شخصیت هر کسی منحصر به فرد است. همان طور که دو تا اثر انگشت با هم یکسان نیستند، شخصیت انسان نیز منحصر به فرد است. ما روی این مطلب
منحصر بودن شخصیت خیلی تکیه می کنیم. و نیز موضوع برتر یا پست تر بودن نیست بلکه منحصر بودن مهم است. چون هر انسانی منحصر به فرد است پس
شخصیت هر انسانی نیز منحصر به فرد است.

1402/07/18 12:25

سه عامل شخصیت را تشکیل می دهند:

1- فردیت شخص – فردیت واقعی است و معنی آن چیزی است که از فرد می بینیم مثل: جنسیت، شکل ظاهری، طبقه اجتماعی، سواد، دارایی، جنبه ی
فرهنگی و اجتماعی، جغرافیایی و .... از دل این مسائل چه قدر تفاوت ها می شود بیرون آورد! که همه ی آن ها تفاوتهای فردیت ما است. فردیت واقعی است
و ما از نظر فردیت با هم متفاوت هستیم. واقعیت این است که اندازه ی قد من یك متر و 71 سانتی متراست، فلان مقدار وزن دارم و سنم هم چند سالی هست
و ده ها مشخصه ی دیگر، همه ی این مشخصات واقعی هستند.

2- ذهنیت – بر پایه ی فردیتی که داریم از آن یك ذهنیت داریم که می تواند واقعی یا غیر واقعی باشد. ذهنیت یعنی ارزش گذاری های ذهنی که انجام
می دهیم. "قد من کوتاه است" این یك ارزش گذاری و یك ذهنیت است. ما اصلاً آدم قد کوتاه نداریم. قد کوتاه واقعیت ندارد، قد بلند هم واقعیت ندارد؛
واقعیت این است که قد من یك متر و 71 است، یا قد او یك متر و 51 است. وقتی می گیم قد کوتاه و بلند غیر واقعی می شود. به نظر شما قد 1/71 بلند
است یا کوتاه؟
حاضرین: (بعد از یك سکوت چند لحظه ای) خوب است.
آقای سلطانی: این یعنی ارزش گذاری و غیر واقعی است. واقعیت همان اندازه ی قد
است. هر چیز دیگری غیر از گفتن اندازه، ذهنیت ما است. یکی از حاضرین: این معیار یك استاندارد جهانی است.
آقای سلطانی: استاندارد جهانی هم ذهنیت
ما است و یك هنجار است. واقعیت این است که قد من یا او یا شما یك متر و 71 است و بقیه حرف ها غیرواقعی و قرار دادی است. ذهنیت می تواند واقعی یا
غیر واقعی باشد. ذهنیت غیر واقعی برداشتی است که ما داریم. یعنی القایی، چیزی که به ما القاء می شود، یعنی هنجار و چیزهایی که در جامعه ی ما هست.
بر پایه ی ذهنیتی که ما از فردیت خودمان داریم، عامل سومی پیش می آید که رفتار ما است.

1402/07/18 12:29

3- رفتار- رفتار نیز هم واقعی و هم غیر واقعی است. مسئله ی مهم ذهنیت ما است و این که چه برداشتی داریم و چی به ما القاء شده و هنجارهای جامعه ی ما
چیست. وقتی می گوییم استاندارد، استاندارد یك هنجار اجتماعی است. ما برپایه ی برداشت ها، القائات و هنجارها برای خودمان یکسری ذهنیات می سازیم.
هرچه قدر این سه عامل هماهنگ و واقعی باشند، شخصیت فرد یك شخصیت مطلوب خواهد بود. و هرچه قدر غیر واقعی باشند شخصیت نامطلوب خواهد بود.
پس ما شخصیت داریم، بی شخصیت نداریم بلکه شخصیت مطلوب و نامطلوب داریم. مطلوب، شخصیتی است که ما طلب می کنیم و دوست داریم داشته باشیم
و ما به آن می گوییم شخصیت واقعی یا متعادل. این شخصیت در مسیر رشد است و نشان می دهد که دارنده ی این شخصیت نیز در مسیر رشد است و رفتار
متعادلی دارد و با واقعیت هماهنگ است. اگر من از خودم ذهنیت متعادلی داشته باشم به یك گونه رفتار خواهم کرد و اگر ذهنیت غیرواقعی و نامتعادل داشته
باشم، رفتار دیگری خواهم کرد. برای مثال من 61 سال سن دارم و این سن واقعی من است. حال اگر ذهنیت من با این سن هماهنگ باشد، رفتار واقعی خواهم
داشت، لباس پوشیدنم، حرف زدنم، حرکات جسمی و .... همه متناسب سنم خواهد بود ولی اگر من ذهنیت نامتعادل یا غیر واقعی داشته باشم و معتقد باشم
که ای بابا 61 سال هم مگه سنیه! موهایم را رنگ کنم و شلوار لی بپوشم و تی شرت قرمز تنم کنم و آدامس گوشه ی دهانم بیندازم.... این یك رفتار نامتعادل
است چون شخصیت نامتعادل است و ذهنیت من واقعی نیست. یا بالعکس 25 سال سن داشته باشم اما ذهنیت من معتقد باشه که ای بابا جامعه خرابه، ما
نسل سوخته هستیم. خوب نسل سوخته چی کار می کنه؟ طبیعتاً رفتار نسل سوخته را خواهد داشت که رفتار یك شخصیت نامطلوب خواهد بود. کسانی که
معتقدند نسل سوخته هستند و بدبخت هستند دارای شخصیت نامطلوب هستند که طلب خوب بودن ندارند و احساس خوبی ندارند و از مسیر رشد منحرف
شده اند. شخصیت نامطلوب و نامتعادل، در مسیر رشد نیست بلکه در مسیر مشکل شخصیتی است. در مسیر رشد نبودن علائم ویژه ای دارد که یکی از این
علائم عدم تعادل شخصیتی است. اگر مشکل شخصیتی به موقع درمان نشود تبدیل به بیماری می شود و اگر در مرحله ی بیماری هم درمان نشود تبدیل به
جنون می شود.

1402/07/18 12:32

برآیند رشد مطلوب و شخصیت متعادل، اعتماد به نفس و عزت نفس است. برآیند شخصیت نامتعادل نیز کمبود اعتماد به نفس و عزت نفس خواهد بود. همیشه
گفته ایم که ما یك درک از خود داریم که بر اساس آن درک، یك تصور از خود داریم و بر اساس این تصور یك انتظار (نیاز) داریم و برپایه ی این نیاز یك
احساس داریم و در نهایت بر پایه ی این احساس یك رفتار داریم.

درک – تصور – انتظار (نیاز) – احساس – رفتار

از درک تا احساس در ذهن اتفاق می افتند. من چه درک و تصوری از خودم دارم؟ اگر خودم را جوان 21 ساله می بینم یك احساس دارم و یك رفتاری می
کنم و اگر 31 سالمه ولی احساس پیری دارم به گونه ای دیگر رفتار می کنم. هر *** یك خود واقعی دارد. این خود واقعی همان فردیت است. برپایه ی این
خود واقعی یك خودپنداره وجود دارد که روانشناسان به آن خویش واره هم می گویند، خود پنداره یعنی داشتن یك طرح از خود در ذهن. ذهنیتی است که
ما از خود داریم یا پنداری است که ما از خودمان داریم و بر پایه ی آن یك خود ایده آل داریم یعنی همان انتظار در فرمول بالا. ما برپایه ی این سه عامل با
محیط ارتباط برقرار می کنیم. وقتی کودک عملی انجام می دهد واطرافیان نسبت به آن یك واکنشی نشان می دهند،کودک براساس نوع این واکنش در ذهن
خود یك خودپنداره از خود می سازد و بدین ترتیب از ابتدا خودپنداره در ذهن کودک شکل می گیرد. نوزاد که بدنیا می آید از خود یك خودپنداره دارد که"
من ضعیف هستم و متصل به یك کل هستم این کل اگر نباشد من مرده ام، من هیچی نیستم، هرچه که هست این کل یعنی مادر است. "
رفتار مادر است که
به کودک میگه که تو کی هستی و خودپنداره اش را شکل می دهد. اگر مادر شاد و تأیید کننده باشد کودک از خودش حس خوبی پیدا می کند و خودپنداره
ی مثبت و واقعی در او شکل می گیرد. اگر مادرخوش حال نیست و نسبت به کودک احساس خوبی ندارد و یا دائم از او عیب جویی می کند و .... کودک از
خود خودپنداره ی کاذب می سازد.

1402/07/19 09:30

از دوران نوزادی، عمل کودک و به دنبال آن واکنش والدین در اولویت و بعد محیط، خودپنداره ی کودک را می سازند. معیار آن هم برای کودک احساس
خوشایند یا ناخوشایندی است که می گیرد. خودپنداره یك تابلو امتیاز است. کودک عمل می کند و والدین واکنش نشان می دهند. این واکنش از دو حال
خارج نیست یا خوشایند است یا ناخوشایند. اگر خوشایند باشد کودک به خودش امتیاز مثبت می دهد " عملی که من کردم، آن ها را خوش حال کرد" اگر
واکنش ناخوشایند باشد و کودک احساس ناخوشایند دریافت کند، به خودش امتیاز منفی می دهد. چون کودک برای خودش ارزش وجودی قائل نیست همه
چیز او پدر و مادر هستند و به خصوص مادر. مادر و پدر در نظر کودک اصلاً عیب و نقصی ندارند، بسیار بزرگ هستند و کامل و جامع همه چیز هستند و صلا
اشتباه نمی کنند" اون که بده من هستم، اونی که نمی فهمه من هستم" پس من باید به آن ها نگاه کنم. به همین دلیل است که گفتیم وقتی کودکتان را
کتك زدید نگران نباشید چون آن ها اصلا شما را محاکمه نمی کنند بلکه خودشان را سرزنش می کنند و این برداشت را دارندکه کتك حق من بود چون پدر
و مادر من بهتر می فهمند و بعد به خاطر احساس بدی که شما دارید و او خود را باعث این احساس بد می داند، خودش را بد می پندارد. به این دلیل همیشه
روی شادی والدین پا فشاری می کنیم. احساس خوب والدین، خودپنداره ی مثبت در کودک می سازد و احساس بد والدین به خصوص که همراه با خشونت و
پرخاشجویی و غم در مقابل رفتار کودک باشد، خودپنداره ی منفی در کودک می سازد. خودپنداره یعنی قرائت این تابلو
:
++++-------
- ---+--+++-
-++++++++
-------------++

1402/07/19 09:33

کودک هر لحظه به این تابلو نگاه می کند"اُه چه قدر چراغ قرمز روشنه پس من بدم" و یا "اُه چه قدر چراغ سبز روشنه پس من خیلی خوبم" یا این که تعداد
مثبت ها و منفی ها مساوی است پس من نه بدم نه خوبم و .... همه ی ما این محاسبه را در مورد خودمان داریم و هر لحظه در ناخودآگاه در حال محاسبه
این تابلو هستیم که من کی هستم؟ هماهنگی یا ناهماهنگی این تابلو باعث می شود که شخصیت مطلوب یا نامطلوب شکل بگیرد وخودپنداره کاذب باشد یا
خودپنداره واقعی. هرچه قدر بیشتر نیازهای کودک را بشناسیم و به این نیازها پاسخ دهیم و هرچه کودک بیشتر خودپنداره ی مثبت از خود داشته باشد،
خودپنداره ی واقعی در کودک شکل خواهد گرفت و در غیر این صورت خودپنداره ی کاذب شکل خواهد گرفت که خودپنداره ی کاذب می تواند منفی یا
مثبت باشد. خودپنداره ی کاذب مثبت در سطوح بالاتر از خودپنداره ی واقعی شکل می گیرد و شخص خودش را بالاتر از آن چیزی که هست ارزیابی می کند
و خودپنداره ی کاذب منفی در سطوح خیلی پایین تر از خودپنداره ی واقعی شکل می گیرد و شخص خودش را پایین تر از آن چیزی که هست ارزیابی می
کند.

کاذب + .............
خود ایده آل .................
خودپنداره ی واقعی_____
کاذب - ..........

وقتی در شخصی خودپنداره ی کاذب منفی به وجودآید شخص خود را خیلی حقیر می بیند و اگر در شخصی خودپنداره ی کاذب مثبت وجودآید، شخص خود
را خیلی بالا و سرآمد می بیند و خود ایده آل شکل می گیرد.

1402/07/19 09:37

خودایده آل آن چیزی است که ما برپایه ی خودپنداره از خودمان انتظار داریم. هر چه قدر شخصیت کودک واقعی باشد، خودپنداره اش متعادل باشد و با
فردیتش هماهنگ باشد، خودایده آل او نیز درجای منطقی قرار خواهد گرفت. خیلی وقت ها ما کودک را زودتر از موعد آموزش می دهیم و دائم هم می گوییم
که"این بچه با همه ی بچه های دیگه فرق داره! اصلاً مثل بچه بزرگ هاست، خیلی می فهمه، از سنش بیشتر می فهمه" وقتی به کودک میگیم که بیشتر از
سنش می فهمه در واقع او را برده ایم به خودپنداره ی کاذب مثبت. وزمانی هم که به کودک میگیم"این اصلاً بی شعوره، مونگوله، به خانواده ی باباش رفته،....."
کودک را برده ایم به خودپنداره ی کاذب منفی. اگر کودک را یکسره تحقیر کنیم به سمت خودپنداره ی کاذب منفی می رود و اگر دائم تمجید کنیم به سمت
خودپنداره ی کاذب مثبت می رود. اگر جای خودایده آل درست باشد و فاصله ی آن با خودپنداره ی واقعی متعادل باشد، این فاصله ی متعادل انگیزه ایجاد
می کند و این انگیزه مثل موتور رشد عمل می کند و کودک را در مسیر رشد بالا می برد. انگیزه یعنی فاصله ی طبیعی بین خودپنداره و خود ایده آل. در این
حالت خودپنداره ی واقعی و خودایده آل صحیح شکل می گیرد و همین طور مثل نردبان پله به پله کودک را بالا می برد.

1402/07/19 09:39

حاضرین: میشه که فردی از هردو حالت داشته باشد؟
آقای سلطانی: بله همه ی این مسائل یك طیف هستند و میشه که مطلق از هردو حالت نباشد. خودپنداره
های کاذب مثبت همیشه طلبکارند و خودپنداره های کاذب منفی همیشه بدهکارند. حال در خودتان پیدا کنید که طلبکار هستید یا بدهکار؟ فراموش نکنید
با درک مسئول، خودمان را نگاه کنیم و مسئولانه نقد کنیم. بچه های ما همیشه طلبکار هستند به سنین بالاتر که رسیدند بدهکار می شوند و خودشان را وقف
دیگران به خصوص پدر و مادر می کنند مثل پسر اولی ها و دختر اولی ها که این مسئله در آن ها بیشتر اتفاق می افتد. مواظب باشید بچه هایتان با اعتماد به
نفس واقعی بزرگ شوند نه با اعتماد به نفس غیرواقعی و کاذب چه ازنوع مثبت و چه از نوع منفی، چون هردو حالت به یکجا می رسند و قربانی ایجاد می کنند.
افرادی که اعتماد به نفس کاذب دارند هیچ وقت به احساس رضایت و رضایتمندی نمی رسند چون رضایتمندی را از حوزه ی عزت نفس و اصل و اصول نمی
خواهند بلکه از حوزه ی اهمیت ها و مهارت ها می خواهند به دست آورند. در صورتی که اهمیت حوزه ی موفقیت است و موفقیت هیچ وقت به ما عزت نفس
نمی دهد، امکان ندارد. رضایت را باید از حوزه ی اصل بگیریم فردی که نمی تواند از اصل بگیرد در حوزه ی اهمیت ها ریسك می کند.
تا این جا نکات منفی را بیان کردیم از این به بعد می پردازیم به چگونگی ایجاد اعتماد به نفس و عزت نفس. اولین مسئله: عزت نفس و اعتماد به نفس در
فضای عمل و تجربه به دست می آید نه در فضای نصیحت و بحث کلامی. توی کلاس ها و کتاب ها یاد می گیریم که بگیم "عزیزم من تو رو دوست دارم،
کارت را دوست ندارم" بعد دائم کلیشه ای این جمالت را تحویل بچه هایمان می دهیم از بچه ی یکساله گرفته تا 21 ساله دائم می گیم خودت را دوست دارم
ولی کارت را دوست ندارم بعد هم انتظار داریم که من دائم بهش می گم خودتو دوست دارم ولی اصلاً درست بشو نیست. چون این موضوع یعنی تفکیك کار
از وجود، صرف در گفتار اصلاً فایده ندارد. اعتماد به نفس و عزت نفس در فضای عمل و تجربه به دست می آید و حاصل تجربه ی کودک و والدینش است. در
بحث خودپنداره هم اشاره کردم که:
عمل کودک --- واکنش والدین

1402/12/01 09:47

کودک کاری انجام می دهد مثلاً لیوانی را می شکند، والدین چه واکنشی نشان می دهند؟ واکنش و احساسِ پشت آن از طرف والدین، بسیار مهم است نه
کلامی که به زبان می آورند. مادر وقتی می بیند کودکش لیوان را شکسته چون در کلاس ها تفکیك کار از وجود را یاد گرفته در ظاهر و در کالم می گوید که:
شکست فدای سرت بیا عزیزم یك لیوان پلاستیکی بهت میدم برو تمرین کن ولی در دلش آشوب است و زمین و زمان را فحش می دهد که ای وای لیوان
شکست ، وای چی کار کنم و حالا کی میخواد این هارو جمع کنه یا عجب بچه ی بی عرضه ای، خبر ندارد که بچه گول نمی خورد و از چشمان مادر و احساس
او همه چیز را می خواند.
این قدر با بچه ها بحث کلامی نکنید. من خیلی دیدم که بچه ی دوساله را می نشانند روی صندلی و یا میگن برو توی اتاقت چند دقیقه به کارهات فکر کن
ببین این کارهای تو درسته؟ بعد بیا. خوب بچه ها هم خیلی عالی می توانند بگن که مامان من رفتم و فکر کردم واقعاً کارهای من اصولی نبود من معذرت می
خوام، مادر هم خوشحال می شود و می خندد، کودک هم خوشحال می شود که آخ جون مامان خندید! نمی دونم چی گفتم ولی خوش حال شد و بعد کودک
دوباره و دوباره و دوباره کارهایش را تکرار می کند که در این جا دیگر مادر به فهم و شعور کودک شك می کند نه به رفتار خودش. در صورتی که کودک نمی
داند و تنها چیزی که می داند و می شناسد احساس والدین به خصوص مادر است. متأسفانه در متون ترجمه ای خیلی اشاره شده به این که با بچه ها صحبت کنید و توضیح بدهید و از این طرف هم ما در کلاس ها می گوییم که توضیح ندهید و بحث نکنید بالاخره والدین می مانند که چی کار کنند؟ با بچه مان حرف
بزنیم یا نزنیم؟ ما با بچه هایمان حتماً حتماً باید حرف بزنیم . گفتگو کنیم و سوال و جواب بپرسیم اما در حوزه ی عمل نه در حوزه ی نظر.

1402/12/01 09:51

حوزه ی عمل، حوزه ای است که حواس پنجگانه در ان دخیل است و احتیاج به درک انتزاعی ندارد. برای این که در مفهوم درک انتزاعی با هم هماهنگ باشیم
از شما می خواهم که 2 را به من نشان دهید. حاضرین با انگشت و خودکار و نوشتن و هر وسیله ای دیگری سعی کردند 2 را نشان بدهند اما استاد گفتند که
امکان ندارد بتوانید 2 را نشان بدهید چون دو یك مفهوم ریاضی است و مفاهیم ریاضی انتزاعی هستند یعنی جواب را باید از درونشان استخراج کرد. مفاهیم
انتزاعی با حواس پنجگانه درک نمی شوند. کودک زیر 6 سال درک انتزاعی ندارد. خوب دو را که نتوانستید نشان بدهید لطفاً آبرو را به من نشان بدهید. چه
قدر به بچه هایمان می گوییم که آبروی منو ریختی! مادری می گفت: به فرزندم گفتم آبروی منو ریختی، در جوابم گفت: کجا ریختم همه جا که خشکه!!!!!!!!!!!!!!!!!؛
قول را به من نشان بدهید، چه قدر به بچه هایمان می گوییم: قول بده به من، مگه تو به من قول نداده بودی؟ بچه هم با خودش می گوید: کورشم اگه من به
تو چیزی داده باشم.
خوب و بد را به من نشان بدهید! این ها همه مفاهیم انتزاعی هستند. درک مفاهیم انتزاعی از 7 سالگی شروع می شود و در 18 سالگی کامل می شود که
همین جا بگویم که درک انتزاعی ما بزرگسالان در حد بسیار پایین است. علت این که ادبیات را خوب نمی فهمیم این است که درک انتزاعی ما پایین است.
وقتی درک انتزاعی پایین باشد زبان سمبلیك را درک نخواهیم کرد و به همین دلیل ما با ادبیات میانه ی خوبی نداریم چون ادبیات ما سمبلیك است. و ما
اصلاً ذهن سمبل شناسی ندارم. ما فقط چیزهایی را می شناسیم که می بینیم مثلاً وقتی می گوییم رستم فکر می کنیم که رستم حتماً باید پهلوان باشد و
وقتی می گوییم رستم مظهر قدرت است، اصلاً برایمان بی معنی می شود. چون درک انتزاعی خیلی پایینی داریم و توان درک زبان سمبلیك را نداریم و سمبل
ها را نیز نمی شناسیم. بچه های زیر 7 سال درک انتزاعی ندارند بنابراین وقتی با کودک گفتگو می کنیم باید راجع به عینیتی که وجود دارد، کاری که در حال
حاضر کرده نه چند روز پیش، چیزی ساخته و .... راجع به همان صحبت کنیم ولی ما می نشینیم با بچه هایمان راجع به علوم صحبت می کنیم، پیدایش باران
و منشأ ابر و غیره و دائم توضیح می دهیم و بچه هم که هیچ چیزی دم دستش نیست که لمس کند تا درکش کند.
بهترین کار برای این که درک انتزاعی کودک بالا برود این است که در رشد او دخالت نکنیم و کاری به کار کودک نداشته باشیم و اجازه بدهیم که طبیعت و
نظام آفرینش کار خودش را انجام دهد.

1402/12/01 09:55

پرش به ابتدای نشست 👆🏻

1402/12/01 16:35

وقتی برای زیر 6 سال سراغ یاددادن مفاهیم می رویم در حقیقت این نظم را برهم زده ایم که در مبحث شناخت مفصل صحبت خواهیم کرد. اما الان بدانید
که با کودک راجع به حسی که دارد، کاری کرده چه منفی چه مثبت و راجع به چیزهایی که برای او ملموس است و حضور دارد، صحبت کنیم نه در مورد
مواردی که در گذشته اتفاق افتاده یا در آینده اتفاق خواهد افتاد. در لحظه باشید چون بچه ها در لحظه ی اکنون زندگی می کنند.
بچه ها باید عمل کنند بنابراین فضای عمل برای بچه ها ایجاد کنیم، یعنی بازی ها. کودک باید عمل را شروع کند، کار کند و والدین باید تأیید کنند. نکته ی
مهم این جاست، اگر نقد و اصلاحی هم داشته باشیم در قالب تأیید باید باشد. والدین نباید به هیچ عنوان بچه ها را تکذیب کنند، ایراد بگیرند و عیب کارشان
را بگویند. بچه ها یکسره تا 12 سالگی باید تأیید بشوند به خصوص زیر 6 سال ها. تربیت اصلاً این نیست که دائم نکات منفی کودک را به رخ او بکشیم و
بگوییم.
تحت عنوان نکته ی بسیار مهم می گویم که بچه ها باید اجازه ی اشتباه کردن داشته باشند، به بچه ها فضای اشتباه بدهید و اشتباهش را تأیید کنید.

1402/12/07 08:32

یك دردسری که ما با نسل شما والدین امروزی داریم و برای خودتان هم دردسر می سازید این است که شما نسلی هستید که به هیچ عنوان به خودتان اجازه
ی اشتباه نمی دهید و یکی از بزرگترین مسائل و معضلات ما در مشاوره ها همین مسئله است. نسل شما اجازه ی اشتباه به خودش نمی دهد و وقتی اشتباه
می کند، داغون می شود و درک مقصر شروع می شود بعد به درک مظلوم و ..... به بچه ها باید اجازه ی اشتباه بدهیم و اشتباهشان را تأیید کنیم. در کنار انجام
اشتباه به کودک مسئولیت بدهید، مسئول جبران می کند. توانایی کودک را زیر سوال نبرید. مادری امد دید کودکش بطری شیر را زمین انداخته و شکسته و
تمام سطح آشپزخانه را شیر برداشته، واکنش این مادر چی بود؟ ذوق کرد وای خدای من دریاچه ی شیر، مامان جان صبر کن من شیشه خرده ها را جمع کنم
بعد باهم دریاچه بازی کنیم و مادر شیشه را جمع می کند و با فرزندش چند دقیقه چلپ و چلوپ بازی می کند و لذت می برد، عجب کیفی کردیم حالا بریم
تمیز کنیم. این جا نقد شروع می شود. و این مادر در حال تشکیل دیدگاه مسئول در فرزندش است به او مسئولیت می دهد برو عزیزم اون سطل را بیاور
دستمال هم بیاور من از این طرف جارو می کنم تو از ان طرف بشور، آخی با هم آشپزخانه را شستیم به به چه تمیز شد خوب حالا یه بطری آب بهت می دم
تا تمرین کنی و دفعه ی بعد از دستت نیفته، با این کار مادر توانایی کودک را زیر سوال نبرده. حالا اگر مادر با غیض می گفت: کی به تو گفته به یخچال دست
بزنی و بطری شیر رو برداری؟ آخه نیم وجبی صد دفعه نگفتم تو نمی تونی تو کار بزرگترها فضولی نکن. در حالت اول مادر به کودک می گوید بیا تمرین کن
و یاد بگیر به این می گویند تأیید اشتباه. نمی آییم بگیم به به چه کار خوبی کردی اصلاً مامان جان میرم 12 تا بطری دیگه میارم تو بزن بشکون و کیف کن !!! این میشه لوس کردن و تخریب کودک من این حالت را تأیید نمی کنم. کودک می خواهد برای خودش شیر بریزد این یك کار سازنده است، بلد نبوده ولی
تواناییش را قبول داشته، نتوانسته دچار اشتباه شده و بطری افتاده و شکسته، حالا مادر به عنوان حامی وارد می شود و فضایی را ایجاد می کند که کودک در
عمل بتواند تمرین کند یعنی آن قسمتی که مادر بطری آب به کودک داد تا تمرین کند. قربونت برم سه سالت که بشه حسابی یاد می گیری. بچه ها باید به
کامیابی برسند و مدام تأیید بشوند و مرتب کامیاب شوند. علت این که بچه ها دربزرگسالی ناهنجاری رفتاری دارند این است که در کودکی شان ناکام بوده اند
و انتقاد مخرب شده اند.

1402/12/07 08:36