حتی تیشرت ساده نمی پوشیدم لش و بلد میپوشیدم. مامانم درد کمراش بیشتر شده بود همش تو دکتر و این ور اونور بودین منم خونه میموندم ی غذایی سرسری درس میکردم ب مامانم گفته بودن فقد بخواب و تکون نخور بزور گفتیم بخوابه بخاطر من نمیخوابید ک دکتر ب من هم استراحت داده نباید کار کنم گفتم من خوبم تو بخواب خوب شی پاشی ب خونه برسی منم برم دکتر گفته بود از سیاتیک عصبی هس ی همچین چیزی گفته بود مامانم خودش هم میگفت وقتی ناراحت میشم بدتر میشه کمرم ی ماهی بهش رسیدم مامانم میگفت میبینم کار میکنی دردم بدتر میشه انگار چاقو میزنن ب قلبم تو مثلا حامله ای اومدی من بهت برسم تو ب شوهرت بگو ببره تو رو من چیزیم نمیشه یواش یواش کارامو میکنم منم قبول نمیکردم همه دیدن من کار میکنم بدتر اذیت میشه گفتن برم اونا میان ب مامانم سر میزنن کاراشو میکنن دیگه اولای دی علی اومد و رفتم تا برسم بخاطر مامانم گریه میکردم
1403/02/02 14:34