«رئیس شــوهَرم❗️»
#PART_91
ازش حامله بود؟
یعنی تا اون حد پیش رفته بودن که حامله بود؟!
جوشش اشک و حس میکردم
اروم با انگشتم اشک گوشه ی چشممو پاک کردم.
نباید ضعیف باشم
من بد تر از اینم دیدم...
من همونی ام که روز بعد عروسیم شوهرم به جرم قتل افتاد زندان
چای و بردم تو
گذاشتم جلوش
یا تعجب نگاهم کرد
مرموز لبخند زدم
+نوش جونت
_مهربون شدی خبریه؟
نیشخند زدم
+از اول مهربون بودم.
اوهومی گفت
لیوان و برداشت.
چای و سر کشید ، با لذت نگاهش کردم
یهو چهرش توهم رفت
به زور قورت داد
وقتی تموم شد سرفه کرد
عصبی غرید
+این چه کوفتی بود؟؟؟؟
1403/06/06 14:39