خاطرات بارداری (اولین سلام)
اولین سلام
سلام عزیز دل بابا
خیلی دوست داشتم اولین سلامم را به تو، جایی ثبت کنم که وقتی بزرگ شدی و خواندن و نوشتن را یاد گرفتی آن را بخوانی و یک یادگاری خوب برای خودت نگه داری.
من و مامان کمتر از سه ماه دیگه باید منتظرت بمونیم تا روی ماه تو را ببینیم و به داشتن فرشته کوچولویی مثل تو افتخار کنیم و از وجودت در خانواده کوچک خود لذت ببریم. این را می دانم که اگر مامانت ببینه، این حرف ها در مجله چاپ شده خیلی هیجان زده می شه. اگر بدونی با این که هنوز نیامدی پیش همه چقدر دوست داشتنی و عزیزی کمی لوس میشی، ولی اشکالی ندارد ما همگی دوستت داریم و منتظر آمدن تو هستیم و از خدا می خواهم که این مدت نسبتا کوتاه هم با خوبی و سلامتی تو و مامانت بگذرد و نزد ما بیایی.
آخرین دعا: "خداوندا به ما فرزندی پاک عطا کن و سرانجامش را نیکو گردان" آمین
سعید عظیم زاده